اقتصاد رفتاری چیست ؟

دانلود مقالات ISI درباره اقتصاد رفتاری + ترجمه فارسی
اقتصاد رفتاری (Behavioral economics) رشته ایست که با روش علمی در فضای روان شناختی فاکتورهای مربوط به احساسات و اجتماع را در تحلیل فهم بازارها و عوامل اقتصادی به کار می گیرد. اقتصاد رفتاری به دنبال افزایش قدرت توضیح دهندگی علم اقتصاد از طریق واقعی تر کردن بنیانهای روانشناسی است. هسته اصلی اقتصاد رفتاری اعتقاد به افزایش واقع گرایی زیربناهای روانشناختی علم اقتصاد است که سبب بهبود نظریههای اقتصادی در انجام وظایف خود نظیر توصیف بهتر تئوریها، پیشبینی بهتر حوادث و پیشنهاد سیاستهای اقتصادی بهتر میشود. البته این دیدگاه در جایگاه نفی اساس اقتصاد نئوکلاسیک برپایه حداکثر کردن مطلوبیت، تعادل و کارایی قرار ندارد. چراکه دیدگاه نئو کلاسیک مفید است و چارچوب تئوریک مناسبی برای تحلیلهای اقتصاددانان فراهم میآورد که در خیلی از زمینهها نیز پیش بینیهای صحیحی انجام میدهد اما در برخی موارد ناکارآمد است و میبایستی تعدیل شود که این مجرای بروز علم اقتصاد رفتاری است. اکثر مقالات در زمینه اقتصاد رفتاری تعدادی از فروض بنیادین اقتصاد نئوکلاسیک را با توجه به واقع گرایی روانشناختی تعدیل میکند. البته اقتصاد رفتاری را نباید به عنوان نظریات رادیکال در نظر گرفت. چراکه فقط به دنبال آزاد کردن فروض ساده کننده اساس اقتصاد نئوکلاسیک است. برای مثال اقتصاددانان نئوکلاسیک بهطور مشخص ابراز میکنند که انسانها در مورد انصاف و عدالت نگران نیستند؛ که با حذف این فرض میتوان به نظریات واقعی تر در علم اقتصاد رسید. این علم بر این باور است که انسان ها آن طور که در علم اقتصاد کلاسیک پیش بینی شده اند تصمیم نمی گیرند و تصمیمات آنها تحت تاثیر مسائل بسیار زیادیست که بعضا منجر به اشتباه هم می شود، بر خلاف اقتصاد سنتی که عقیده دارد پایه و اساس در انتخاب های مردم عقل و منطق است معتقد است که مسائلی از جمله عواطف، گرایشات ذهنی، باگ های فکری، خود تجربه کننده و خود بیاد اورنده هر شخص در تصمیم گیری موثرند. اقتصاد رفتاری جزو علوم شناختی است. علوم شناختی، مباحث گوناگونی را مورد بررسی قرار می دهند، از جنگ و جرم شناسی تا صرفه جویی در انرژی را می توان با استفاده از راه حل های علوم شناختی مورد بحث قرار داد. روشهای به کار گرفته شده در اقتصاد رفتاری به سان همان روشهای است که سایر زمینههای اقتصاد متعارف به کار میگیرند. در اصل، اقتصاد رفتاری به شدت به شواهدی که براساس آزمایش یا تجربه به دست میآیند متکی است. با این وجود، اخیراً، اقتصاددانان رفتاری از آزمایش تجربه فراتر رفتهاند و تمام روشهای به کارگرفته شده در علم اقتصاد متعارف را پذیرفتهاند. منتقدان اقتصاد رفتاری عموماً بر عقلانیت کنشگران اقتصادی تأکید دارند. از نظر این صاحبنظران، رفتارهای مشاهده شده در محیط آزمایشگاهی کاربرد بسیار محدودی برای محیط بازار دارد. در بازار، رقابت و فرصتهای یادگیری منجر به نزدیک شدن کنشگر به رفتار عقلایی میشود.
در این صفحه تعداد 345 مقاله تخصصی درباره اقتصاد رفتاری که در نشریه های معتبر علمی و پایگاه ساینس دایرکت (Science Direct) منتشر شده، نمایش داده شده است. برخی از این مقالات، پیش تر به زبان فارسی ترجمه شده اند که با مراجعه به هر یک از آنها، می توانید متن کامل مقاله انگلیسی همراه با ترجمه فارسی آن را دریافت فرمایید.
در صورتی که مقاله مورد نظر شما هنوز به فارسی ترجمه نشده باشد، مترجمان با تجربه ما آمادگی دارند آن را در اسرع وقت برای شما ترجمه نمایند.
مقالات زیر هنوز به فارسی ترجمه نشده اند.
در صورتی که به ترجمه آماده هر یک از مقالات زیر نیاز داشته باشید، می توانید سفارش دهید تا مترجمان با تجربه این مجموعه در اسرع وقت آن را برای شما ترجمه نمایند.
اقتصاد رفتاری به دنبال چیست؟
اقتصاد رفتاری به دنبال افزایش قدرت توضیح دهندگی علم اقتصاد از طریق واقعی تر کردن بنیانهای روانشناسی است. هسته اصلی اقتصاد رفتاری اعتقاد به افزایش واقع گرایی زیربناهای روانشناختی علم اقتصاد است که سبب بهبود نظریههای اقتصادی در انجام وظایف خود نظیر توصیف بهتر تئوریها، پیشبینی بهتر حوادث و پیشنهاد سیاستهای اقتصادی بهتر میشود.
البته این دیدگاه در جایگاه نفی اساس اقتصاد نئوکلاسیک برپایه حداکثر کردن مطلوبیت تعادل و کارایی قرار ندارد. چراکه دیدگاه نئو کلاسیک مفید است و چارجوب تئوریک مناسبی برای تحلیلهای اقتصاددانان فراهم میآورد که در خیلی از زمینهها نیز پیش بینیهای صحیحی انجام میدهد اما در برخی موارد ناکارآمد است و میبایستی تعدیل شود که این مجرای بروز علم اقتصاد رفتاری است.
اکثر مقالات در زمینه اقتصاد رفتاری تعدادی از فروض بنیادین اقتصاد نئوکلاسیک را با توجه به واقع گرایی روانشناختی تعدیل میکند. البته اقتصاد رفتاری را نباید به اقتصاد رفتاری چیست ؟ عنوان نظریات رادیکال در نظر گرفت. چراکه فقط به دنبال آزاد کردن فروض ساده کننده اساس اقتصاد نئوکلاسیک است. برای مثال اقتصاددانان نئوکلاسیک به طور مشخص ابراز میکنند که انسانها در مورد انصاف و عدالت نگران نیستند؛ که با حذف این فرض میتوان به نظریات واقعی تر در علم اقتصاد رسید.( مورهد،”۱۳۷۴”.ص98).
ارزش گذاری اقتصاد رفتاری
استیگلربیان میکند که نظریات اقتصادی میباسیت با سه مولفه انطباق با واقعیت، کلی بودن. سازگاری سنجیده شوند. نظریات اقتصاد رفتاری نیز میبایست با این سه مولفه قضاوت شوند. هرچند که نظریات اقتصاد رفتاری معمولاً به علت وارد کردن چند پارامتر به داخل مدل از انسجام کمتری برخوردار است.( میچل ،”۱۳۷۳”.ص239).
روشهای اقتصاد رفتاری
روشهای به کار گرفته شده در اقتصاد رفتاری به سان همان روشهای است که سایر زمینههای اقتصاد متعارف به کار میگیرند. در اصل، اقتصاد رفتاری به شدت به شواهدی که براساس آزمایش یا تجربهبه دست میآیند متکی است. با این وجود، اخیراً، اقتصاددانان رفتاری از آزمایش تجربه فراتر رفتهاند و تمام روشهای به کارگرفته شده در علم اقتصاد متعارف را پذیرفتهاند.( هرسی ،”۱۳۷۱”.ص78)
موضوعات اقتصاد رفتاری
ایده اصلی مالیه رفتاری تبیین این موضوع است که چرا شرکت کنندگان بازار خطاهای سیستماتیک انجام میدهند. اینگونه خطاها قیمتها و بازدهیها را تحت تأثیر قرار میدهد و بازارها را نا کارآمد میکند. مالیه رفتاری هم چنین به بررسی آربیتراژ سایر شرکت کنندگان بازار در اینگونه ناکارآمدیها میپردازد. مالیه رفتاری ناکارآمدیهایی نظیر عکس العملهای نامناسب به اطلاعاتی مانند روندهای بازاررا پررنگ میکند و در حالت حدی علت حبابهاو سقوطهارا بررسی میکند.
این گونه عکس العملها به توجه محدود سرمایهگذار، اطمینان بیش از حد، تجاوز از نقطه بهینه، تقلید یا شکلک سازی (غریزه گروه) و پارازیت تجارت نسبت داده شدهاست. تحلیلگرهای تکنیکی، اقتصاد رفتاری را به مثابه فامیل نزدیک مالیه رفتاری در نظر میگیرند که پایهٔ تئوری برای تحلیلهای تکنیکی قرار میگیرد.( استیفن رابینز،”۱۳۷۵”.67)
مالیه رفتاری کمی
مالیه رفتاری کمی از روش شناسی ریاضی و آماری برای فهم تبعیضهای رفتاریاستفاده میکند.در تحقیقات بازار یابی، یک مطالعه نشان میدهد که شواهد اندکی سبب تعیضهای بدتر میشود و اثر آن تصمیمات بازاریابی را تحت تأثیر قرار میدهد. شرکت کنندههای برجسته شامل گوندز و کاگینالپ و همکاران وی وروناسمیت (نوبلیست ۲۰۰۲)، دیوید پورتر، دان بالنویچ و ولادیمیرا ایلوا و احمت دوران وری استورام را شامل میشوند. ( رضائیان،(۱۳۸۳).ص47)
انتقاد گرایانی نظیر یوجن فاما فرضیههای بازار کارا را تأیید میکنند. آنها مخالفت کردند که مالیه رفتاری بیشتر مجموعهای از استثناهااست تا شاخهای حقیقی از مالیه باشد و این مجموعه استثناها یا در بازار به سرعت از طریق بالا رفتن قیمت از بین میرود یا با ساختارهای جزیی بازار توضیح داده میشود. با این وجود تبیعیضهای شناختی افراد از تبیعضهای اجتماعی جداست؛ سابق بر این میشد از بازار میانگین گرفته شود هنگامی که دیگران میتوانند یک حلقه بازیخودی مثبت ایجاد کنند بازار را بیشتر وبیشتر به سمت تعادل قیمتی منصفانه براند.
به طور مشابه برای یک استثناء که کارایی بازار را به مخاطره میاندازد، سرمایهگذار میبایست قادر به مبادله علیه آن باشد و سود غیر متعارف کسب کند؛ که این در بسیاری از موارد برای استثناها صحیح نیست.مثال مشخص برای انقاد گرایی در شرح «معمای برابری پاداش» ظاهر میشود. این گونه بحث میشود که علت موانع ورود است (هم عملی و هم روانی) و بازدهی بین سهام و اوراق قرضه به دلیل بازبودن منابع الکترونیک بازار سهام برای معامله گران میباستی برابر شود.
در پاسخ دیگران مخالف کردند که که بیشتر وجوه سرمایهگذاری شخصی مدیریت میشوند از طریق وجوه سالخورده، حداقل کننده اثر مشهور موانع ورود هستند. به علاوه سرمایهگذاران حرفهای و مدیران مالی به نظر میرسد بیشتر اوراق نگه دری کنند تا یک نفر انتظار تفاوتهای بازدهی داشته باشد.( کتاب مشتری در جایگاه شریک، چیپ آرپل، ترجمه غلامرضا صالحی معوا، موسسه خدمات فرهنگی رسا).
نظریه بازی رفتاری
نظریه بازی رفتاری موضوعی است که به بررسی تصمیمات و رفتار متقابل استراتژیک با روشهای نظریه بازیها، اقتصاد آزمایشگاهی (تجربی) و روانشناسی آزمایشگاهی (تجربی) میپردازدآزمایشها شامل آزمودن انحراف از سادهسازیهای رایج تئوریهای اقتصادی نظیر قاعده استقلال،و صرفنظر کردن از نوع دوستی،انصافو آثار قالب گیری میباشد. در بعد اثباتی، روشها برای شناخت روابط متقابل و ترجیحات اجتاعی به کار بسته شده است. به عنوان یک برنامه پژوهشی، این موضوع در سه دهه اخیر پیشرفت قابل توجهی داشته است.( نکته های ضروری برای مدیران، بروس هایلند مرل یوسپ، مترجم محمدرضا اشرف العقلای، انتشارات وثقی).
استدلال اقتصادی در حیوانات غیر انسانی
تنی چند از روانشناسان تطبیقی دانشگاههای آمریکا سعی در نشان دادن استدلال در حیوانات غیر انسانی انجام دادند. تلاشهای اولیه در این زمینه بروی رفتار موش صحرایی و کبوتر تمرکز کرده بود. این مطالعات به اصول رفتارشناسی روانشناسی نزدیک شده بود، جایی که هدف اصلی کشف شباهت رفتاری حیوانات غیر انسان به رفتار انسانی در سرایط آزمایش قابل حصول بوده است. این تحقیقات از لحاظ روش شناسی به کارهای انجام شده توسط «فرستر» و «اسکینر»شباهت بسیار زیادی دارد.
جدا از شباهتهای روش شناسی، محققان اخیر از واژه شناسی رفتارشناسان نیز تخطی کردهاند. اگر چه این مطالعات مقدمات را برای «محیط شرطی شدن عامل» فراهم کرده است (با استفاده از غذا به عنوان پاداش برای نوک زدن و فشردن میله). ( تئوری و عمل در روابط عمومی در ارتباطات، علی میر سعید قاضی، انتشارات مبتکران).
نقدهایی بر اقتصاد رفتاری
منتقدان اقتصاد رفتاری عموماً بر عقلانیت کنشگران اقتصادی تاکید دارند. از نظر این صاحبنظران، رفتارهای مشاهده شده در محیط آزمایشگاهی کاربرد بسیار محدودی برای محیط بازار دارد. در بازار، رقابت و فرصتهای یادگیری منجر به نزدیک شدن کنشگر به رفتار عقلایی می شود.( استرون ،”۱۳۷۷”.ص ۷۴-۷۳).
آموزش اقتصاد رفتاری با رویکرد محتوا
یک بازاریاب محتوا بایستی بتواند با کمک اصول اقتصاد رفتاری یک محتوای جذاب تولید کند.
توضیحات کارگاه آموزشی
امروزه مردم با بیشترین حد بی ثباتی اقتصادی درگیر هستند. این بی ثباتی، استرس روانی در مردم ایجاد میکند و آنها حس میکنند، سرمایه زندگیشان دارد نابود میشود و سعی میکنند در حوزهای آن را سرمایه گذاری کنند. این تصورات باعث رفتارهای شتابزده و تصمیمهای غیر منطقی میشود که باعث از دست دادن سرمایه نیز میشود.
آموزش و یادگیری اقتصاد رفتاری به درست اندیشیدن و درست رفتار کردن میانجامد. افرادی که نگران سرمایه گذاریهای زندگی خود هستند و قصد ورود به حوزه کسب و کار را دارند باید به دانش اقتصاد رفتاری آشنایی کامل داشته باشند.
اقتصاد رفتاری چیست؟
اقتصاد رفتاری یا Behavioral Economy گرایشی از علم اقتصاد است که به شناخت احساسات و رفتار افراد سطوح مختلف جامعه میپردازد. این علم در دانشگاههای معتبر دنیا به صورت رشتهای مجزا تدریس میشود. آموزش اقتصاد رفتاری با ادغام فضای روانشناختی و احساسات مردم با مفاهیم بازار به دستاوردهای بینظیری دست پیدا کرده است.
اقتصاد رفتاری رشتهای است که سعی دارد با استفاده از شیوههای علمی به شناخت رفتارهای مالی در انسانها بپردازد. معمولا انسانها در مراودات مالی خود بیشتر بر پایه احساسات خود عمل میکنند. اگر یک بازاریاب محتوا بتواند، محتوای خود را برپایه اصول اقتصاد رفتاری بنویسد میتواند مخاطب بیشتری را به صورت هدفمند به سوی کسب و کارها جذب نماید.
چرا آموزش اقتصاد رفتاری؟
علم اقتصاد رفتاری، به بررسی انتخابهای ما میپردازد و به اتخاذ تصمیم های درست تر نیز کمک میکند. در واقع اقتصاد رفتاری همان علم روانشناسی اقتصادی است. مطالعات نشان میدهد مردم پول محدود خود را برای خریدن سبد کالایی هزینه میکنند که بتوانند بیشترین میزان مطلوبیت را داشته باشد. اما مطلوبیت چیست؟
افراد مختلف، درک متفاوتی از نیازها دارند. برای هر فرد کالا و خدمات ضروری متفاوت با دیگری است. به طور مثال، برای فردی داشتن ماهی 3 میلیون درآمد ایده آل است و برای فرد دیگری 5 میلیون هم مناسب نیست. این موضوع به نوع نگاه و میزان هزینه شما در زندگی روزمره برمیگردد. در واقع انتظارات هر فردی از نیازها و هزینهها متفاوت است.
این مورد را در بورس به وضوح میبینید که افراد در برابر سهم یک شرکت، واکنشهای مختلفی نشان میدهند. برخی میفروشند و برخی میخرند و هر کدام استدلال منطقی خود را دارند. هیچ گاه نمیتوان افراد را وادار به یک نسخه از رفتار اقتصادی کرد زیرا اولویتهای افراد با هم متفاوت است. تنها راه، آموزش و شناخت رفتارهای صحیح اقتصادی است.
مزایای کارگاه آموزش اقتصاد رفتاری
- ارائه جذاب (تدریس صفر تا صد مباحث)
- پروژه محور بودن دوره (انجام پروژه جهت تسلط بیشتر به موضوع)
- منتورینگ (پشتیبانی منتور در صورت بروز هرگونه ابهام یا مشکل برای انجام پروژه)
- کیفیت بالا، قیمت مناسب
دستاورد های رشدآموز در انتهای کارگاه
در کارگاه آموزش اقتصاد رفتاری درمییابید که هر فردی در ذهن خود یک نقطه مرجع دارد که مطلوبیت خود را به نسبت به آن نقطه میسنجد. اگر از آن نقطه بالاتر رود مطلوبیت بیشتر و اگر پایینتر بیاید نارضایتی ایجاد میشود.
همچنین خواهید آموخت که چطور درگیر استرس و اضطراب نوسانات بازار نشویم و خود کنترلی عمیق داشته باشید. برای انتخاب درست میبایست شناخت کافی از شرایط زندگی خود داشته باشید و تا بتوانید نقطه مطلوبیت خود را شناسایی کنید.
شناسایی مرزهای مطلوبیت گام بزرگی در زندگی است و کمک میکند چگونه تصمیمات عاقلانه و درست با کمترین ریسک بگیرید. افرادی که درک درستی از میزان مطلوبیت خود ندارند، دچار سردرگمی شده و در بین انبوهی از خبرهای ضد و نقیض اقتصادی گم میشوند.
در کارگاه آموزش اقتصاد رفتاری رشدانا با مباحث پایه اقتصادی آشنا شده و مطلوبیت خود را شناسایی میکنید. درک این مباحث تاثیر شگرفی بر نوع تصمیمات اتخاذ شده در زندگی و در شرایط بحران دارد. این آموزش یکی از حیاتیترین موارد برای ورود به فضای کسب و کار و ایمن ساختن فضای اقتصادی شغلها است.
سرفصلها و کلیات
- محتوا، تاریخچه و فلسفه وجودی آن
- تبدیل محتوا به ثروت
- شیوههای تولید محتوای تاثیرگذار
- معرفی اصول اقتصاد رفتاری
- جذب حداکثری مخاطب با کمک محتوای موثر
- افزایش نفوذ در مخاطب
انتخاب نوع ثبت نام
زمان، قیمت، جزئیات
- مدت زمان : یک جلسه سه ساعته
- تاریخ برگزاری : به زودی اعلام می شود
- اشتراک گذاری :
- پیش نیاز: اینترنت، لپتاپ و گذراندن دوره بازاریابی محتوا
این کارگاه در مسیر(های) رشد زیر وجود دارد:
مدرس و رشدآفرین
همید فدایی / مدرس و مشاور گیمیفیکیشن
خالق آقای گیمیفیکیشن، هم بنیانگذار دنیای تبلیغات، مشاور کسب و کار، استراتژیست هکر رشد
مکان : دوره آنلاین – بستر آنلاین اسکای روم
آموزش هایی در همین مسیر مهارت آموزی
کارگاه آموزشی آموزش اقتصاد رفتاری با رویکرد محتوا - Behavioral Economics
پیش نیاز: اینترنت، لپتاپ و گذراندن دوره بازاریابی محتوا
اقتصاد رفتاری رشتهای است که سعی دارد با استفاده از شیوههای علمی به شناخت رفتارهای مالی در انسانها بپردازد. معمولا انسانها در مراودات مالی خود بیشتر بر پایه احساسات خود عمل میکنند. اگر یک بازاریاب محتوا بتواند، محتوای خود را برپایه اصول اقتصاد رفتاری بنویسد میتواند مخاطب بیشتری را به صورت هدفمندبه سوی کسب و کارها جذب نماید.
اقتصاد رفتاری به انتخاب های مردم در دنیای واقعی اشاره می کند، و در پی شناسایی نقاط ضعف و مثبت این انتخاب ها است. به کارگیری این علم در کسب و کارها می تواند تاثیر زیادی در بحث فروش و رشد و سود آوری آن باشد. در ادامه تاثیر علم اقتصاد و بازاریابی محتوا در فروش اشاره خواهیم کرد.
اقتصاد رفتاری چیست؟
رشته اقتصاد رفتاری تلفیقی از علوم روان شناختی و علوم اقتصاد است؛ که بر اساس علم روانشناسی و عوامل اجتماعی، فاکتور های اقتصادی بازار را تحلیل می کند. اقتصاد رفتاری علمی است که به بررسی تصمیمات اقتصادی افراد می پردازد، به این صورت که انسان ها طبق فرضیات پیش بینی شده در علم اقتصاد تصمیم نمی گیرند و چون تصمیم گیری آن ها تحت تاثیر شرایط زیادی است، گاها دچار اشتباه می شوند. اصول اقتصاد رفتاری در پی بررسی و از بین بردن نقص ها و اشتباهات تصمیمات انسانی است. بسیاری از نتایج به دست آمده از علم اقتصاد، واقعی نبوده و نیست. اقتصادانان زیادی از آن انتقاد کرده اند، اما در سال های اخیر با توجه به تلاش های زیادی که در علم اقتصاد رفتاری و روانشناسی صورت گرفته است، امروزه علم اقتصاد رشد و توسعه بسیاری پیدا کرده است.
محتوا چیست؟
محتوا می تواند سبب شناخت افراد نسبت به یک محصول، خدمات، شغل یا هرچیز دیگری باشد به این صورت که اطلاعات مفیدی نسبت به موضوع مورد نظر مخاطب در اختیار وی قرار می دهد. محتوا انواع مختلفی دارد و به صورت نوشتاری یا سمعی و یا بصری است؛ که امرزوه محتوای بصری مثل فیلم ها و موشن گرافی ها برای مخاطبان جذاب تر است. به همین دلیل روی آوری به شبکه های اجتماعی بیشتر از وبلاگ ها است بنابراین تولید کنندگان محتوا برای جذب مخاطب باید طبق سلیقه ی آن ها رفتار کنند.
تاثیر اقتصاد رفتاری در تولید محتوا
تولید محتوا بسته به نوع مخاطبان آن در حال تغییر است. نکته ای که برای تولید کنندگان محتوا اهمیت دارد، فهم و شناخت سلیقه ی مخاطبان نسبت به مطالب مورد نیازشان است. بنابراین مسئله ی مخاطب شناسی اهمیت ویژه ای در بازاریابی محتوا دارد. مهم ترین مسئله ای که در اقتصاد رفتاری به آن پرداخته می شود، این است که این تصور که مردم به طور معمول به صورت منطقی رفتار می کنند، کاملا اشتباه است، بلکه باید توجه داشت که باید به این نکته توجه داشت که تصمیم گیری های افراد تلفیقی از احساسات، عوامل اجتماعی و عقل و منطق است. خیلی از اوقات شاهد تصمیمات غیر منطقی و پیش بینی نشده ی افراد هستیم. احساسات نقش زیادی در رابطه با خرید یک محصول دارد و از آن جا که اقتصاد رفتاری تاثیر زیادی در رشد فروش و سودآوری هر کسب و کاری دارد و با توجه با تاثیر زیاد محتوا بر مخاطبان و مشتریان و فراگیری بازاریابی محتوا در کسب وکارها می توان شاهد تاثیر اقتصاد رفتاری در تولید یک محتوای جذاب بود.
شما می توانید برای بهره مندی و دریافت اطلاعات بیشتر در خصوص نحوه و آموزش تولید محتوا، در وب سایت مطرح جستجو کنید. پیشنهاد ما برای شما وب سایت رشدانا است.
1 دیدگاه
شما نیز می توانید در تبادل نظرها شرکت کنید، دیدگاهی بنویسید یا به دیدگاه دیگران پاسخ دهید.
برای نوشتن دیدگاه اینجا را کلیک کنید اقتصاد رفتاری چیست ؟
یه کارگاه خیلی عالی برای کسایی که دوست دارن لایههای عمیقتری از محتوا رو بررسی کنن. مثالهای خیلی خوبی در طی این کارگاه مطرح شد که برای من به عنوان یه مبتدی در حوزه اقتصاد رفتاری، واقعا جالب بود 🙂
مالی رفتاری چیست؟
مالی رفتاری به این موضوع اشاره میکند که مدلسازیهای اقتصادی در بسیاری مواقع بصورت واقع بینانه نمیتواند سمت و سوی معاملات افراد را پیشبینی کند، زیرا افراد از لحاظ رفتاری و روانی تحت تاثیر یک سری عوامل قرار خواهند گرفت.
تمام اقتصاددانان برای تحلیل اقتصادی فرضیاتی را برای مردم در نظر میگیرند. واقعی بودن این فرضیات چندان اهمیت ندارد. در واقع، از این فرضیات برای پیشبینیها و ساختن مدلهای اقتصادی استفاده میشود. بنابراین، اقتصاددانان آنها را بسیار ساده و به دور از پیچیدگیهای دنیای واقعی در نظر میگیرند.
دانشمندان اقتصاد رفتاری، از طرفی دیگر باور دارند که بسیاری از این فروض غیرواقعی، سادهانگارانه و اغلب غلط هستند. همچنین، آنها بیان میکنند که این فروض غلط منجر به عدم دقت مدلهای اقتصادی و روابط علت و معلولی استنتاج شده از آنها میشوند.
اقتصاد رفتاری چیست؟
به صورت کلی اقتصاد رفتاری به جستجوی روشی برای دقیقتر و عملیتر کردن مدلهای اقتصادی میپردازد. در واقع، هدف اقتصاد رفتاری نزدیکتر کردن تحلیلهای اقتصادی به دنیای حقیقی است. همچنین اقتصاد رفتاری، موضوعاتی پیرامون انگیزهها، تحلیل هزینه و فایده، علت و معلول و کارایی اقتصادی را نیز بررسی میکند.
اقتصاد رفتاری با در نظر گرفتن نگرشهای برگرفته شده از روانشناسی، علوم اعصاب، جامعهشناسی، سیاست و حقوق به غنیتر کردن علم اقتصاد کمک میکند. در نتیجه، تحلیلهای اقتصادی متنوعتر و مفیدتر خواهند بود زیرا بر اساس فروض واقعیتری پایه گذاری شدهاند. در اقتصاد رفتاری، انسانها ماشینهایی محاسبهگر به شمار نمیروند بلکه آنها را تصمیمگیرندگانی در نظر میگیرند که با توجه به شوق و منطق خود دست به عمل میزنند.
احساسات نقش پررنگی را در تصمیمگیری افراد ایفا میکنند و اقتصاد رفتاری از تاثیر آنها غافل نیست. در مدلسازی اقتصاد نقش احساسات عموماً نادیده گرفته میشود. بعضی از حامیان اقتصاد رفتاری بیان میکنند که احساسات با ظرفیت انسانها برای اتخاذ تصمیمات هوشمندانه در تضاد هستند. سایر آن ها باور دارند که ترکیب احساسات و تجربههای قبلی میتواند نقش مثبت و قابل توجهی را در تصمیمگیری افراد ایفا کند.
مالی رفتاری چیست؟
یکی از پایه های اصلی علم اقتصاد در این مورد است که انسانها در مسائل اقتصادی سعی می کنند همواره تصمیماتی بگیرند که آنها را به سمت تصمیمات منطقی و عقلانی در نتیجه ثروت بیشتر سوق دهد. به این معنی که آنها تصمیماتشان را بر پایه اطلاعات، سیگنالها و نشانههایی که از محیط اطرافشان میگیرند انجام میدهند. بنابراین حداکثر تلاش خود را میکنند تا تصمیمات منطقی و اقتصادی بگیرند. اما از طرف دیگر نمونههای بیشماری وجود دارد مبنی بر این که در هر نوع تصمیمی که ما میگیریم عواطف و احساسات نقش بسیار تعیین کنندهای دارند.
گاهی اوقات یک انسان منطقی که قرار بود در مسائل اقتصادی تصمیمات درست، قابل پیشبینی و منطقی بگیرد برعکس عمل میکند و بیشتر تصمیماتی که میگیرد غیرمنطقی و غیر قابل پیشبینی است. شاخهای از علم اقتصاد با نام مالی رفتاری سعی میکند با ترکیب نظریههای روانشناسی در کنار نظریههای پایهای علم اقتصاد به توجیه این پارادوکس بپردازد.
در واقع مالی رفتاری به کاربرد روانشناسی در مباحث مالی میپردازد و با بررسی رفتار سرمایهگذاران تاثیرات این رفتارها را بر بازارهای مالی مورد بررسی قرار میدهد. این حوزه در دهههای اخیر در پاسخ به کاستیهای نظریه مدرن مالی در توضیح رفتارهای مشاهده شده در سرمایهگذاران و بازارهای مالی پدید آمده است.
شاخه مالی رفتاری در علم اقتصاد یک شاخه نوپاست و میخواهد دلایلی پیدا کند تا توضیح دهد که چرا انسانها در مسایل اقتصادی تصمیمات غیرمنطقی میگیرند.
مهمترین سوگیریهای مالی رفتاری
اعتماد بهنفس بیش از حد
اعتماد به نفس بیش از حد یا فرا اعتمادی بیان میکند که افراد همواره تواناییهای خود را در پیشبینی بازار و انتخاب سهام پربازده بیش از آنچه هست برآورد میکنند. این پدیده میتواند منجر به فاصله گرفتن سهام از ارزش ذاتی آن شده و بهعلاوه سرمایهگذاران را وادار به خرید و فروش بیش از اندازه سهام و پرداخت هزینههای اضافی کند.
ریسک گریزی
ریسکگریزی به این معناست که افراد تنها در صورتی حاضر به پذیرش ریسک میشوند که پاداش متناسبی دریافت کنند. در مدلهای مالی ریسکگریزی معمولاً به صورت متقارن وجود دارد، یعنی هم در مورد کسب سود و هم در مورد تحمل زیان. درحالیکه نظریههای مالی رفتاری بر این باورند که ریسکگریزی در حال سود و زیان با یکدیگر متفاوت است. بهطور خاص افراد به یک زیان مشخص وزن بسیار بیشتری نسبت به سود مشابه میدهند.
تایید
سرمایهگذاران پس از اتخاذ یک تصمیم مثلاً خرید یک سهم عمدتاً تمایل دارند اطلاعاتی دریافت کنند که تصمیم آنها را تایید میکنند و اطلاعاتی که تصمیم آنها را زیر سوال میبرد، نادیده میگیرند.
دیدگاه محدود
به علت ديد بسته يا محدود، برخی سرمايهگذاران در حالت زيان قرار میگيرند. دلايل متعددی سرمايهگذاری را درچنين وضعیتی قرار میدهد. يكی از مهمترين علل آن، فقدان يا بیتوجهی به ابزارهاي كمّی در ارزيابی سرمايه گذاریهاست، به بيان ديگر ابزاری جهت ايجاد ديد وسيع يا وجود نداشته يا به آن توجه نشده است. در نتيجه میتوان گفت همه آنچه را كه بايد، نمیتوان ديد. از ديگر دلايل میتوان به داشتن ديد كوتاه مدت برخی سرمايه گذاران اشاره کرد. در حالي كه بعضی سرمايه گذاریها در بلندمدت سودده هستند. در برخی شرايط ديدگاه نزديكبين با گريز از زيان سازگار نيست. از عوامل ديگر زیان کردن هم میتوان تمايل شديد سرمايهگذار به يك سهم خاص و پافشاری به نگهداشتن آن سهم را عنوان کرد. به عنوان مثال برخی افراد گاهی داشتن سهم آن شركت را به سهام ديگر شركتها ترجيح میدهند.
جمع بندی
مالی رفتاری امروزه یکی از گرایشهای علوم اقتصادی به شمار آید و رابطه بسیار نزدیکی با اقتصاد رفتاری دارد. و در واقع مالی رفتاری به تحلیل روانشناختی و رفتاری افراد، سرمایه گذار و معاملهگران بازارهای مالی میپردازد. به این موضوع اشاره میکند که مدلسازیهای اقتصادی در بسیاری مواقع بصورت واقعبینانه نمیتواند سمت و سوی معاملات افراد را پیشبینی کند، زیرا افراد از لحاظ رفتاری و روانشناسی تحت تاثیر یک سری عوامل قرار خواهند گرفت.
رفتار اقتصادی، اقتصاد رفتاری1
سادهترین تعریفی که میتوان از اقتصاد رفتاری ارائه داد این است که این شاخه اقتصاد رفتاری چیست ؟ از علم اقتصاد به مطالعه رفتار اقتصادی انسان و پیامدهای آن میپردازد. حتی رفتارهایی که در زندگی عادی و روزمره ما به صورتی تکرارشونده در جریان هستند. درواقع اقتصاد رفتاری در سادهترین وجهاش در تلاش است تا بفهمد چرا مردم برای دوران بازنشستگی خود پسانداز میکنند، چرا به دنبال تحصیلات عالی میروند، ماشینهای کهنه خود را میفروشند و ماشین نو میخرند یا حتی چرا قادر به ترک سیگار نیستند و هزاران رفتار روزمره دیگر.
سادهترین تعریفی که میتوان از اقتصاد رفتاری ارائه داد این است که این شاخه از علم اقتصاد به مطالعه رفتار اقتصادی انسان و پیامدهای آن میپردازد. حتی رفتارهایی که در زندگی عادی و روزمره ما به صورتی تکرارشونده در جریان هستند. درواقع اقتصاد رفتاری در سادهترین وجهاش در تلاش است تا بفهمد چرا مردم برای دوران بازنشستگی خود پسانداز میکنند، چرا به دنبال تحصیلات عالی میروند، ماشینهای کهنه خود را میفروشند و ماشین نو میخرند یا حتی چرا قادر به ترک سیگار نیستند و هزاران رفتار روزمره دیگر. همچنین اقتصاد رفتاری تلاش میکند تا بفهمد که آیا افراد لزوماً انتخابهای صحیحی انجام میدهند و اینکه چگونه و از چه طریقی میتوان آنها را در اتخاذ انتخابهای بهتر یاری کرد.
از طرف دیگر بحث نقض فروض اقتصاد متعارف در خود این علم هم مطرح بوده است و لزوماً چیزی نیست که صرفاً افرادی از خارج از علم اقتصاد به آن اشاره کرده باشند. اما شهود تازهای که علوم میانرشتهای برای اقتصاد به ارمغان آوردهاند شاید در وهله اول در روششناسی و نحوه مواجهه با مساله باشد. بدین ترتیب که اگر فرضاً از اصل انسان عقلایی صحبت میکنیم و برای آن مدل ارائه میدهیم، روانشناسان به طور خاص دنبال آن هستند که ببینند چگونه میتوان مدل یادشده را آزمون و از صحت آن اطمینان حاصل کرد. در ادامه این سوال پیش میآید که آیا اقتصاددانان طی این همه سال، مدل خود را آزمون نکردهاند؟
جواب این سوال مثبت است. اما نکته اینجاست که این آزمودن به نتایج متفاوتی ختم نمیشده است چرا که مدلهای مذکور و فروض آنها آنچنان متقن و جهانشمول فرض میشدهاند که در صورت مشاهده هرگونه اختلافی با آنچه مدل اولیه پیشبینی میکرده، سریعاً این توجیه وجود داشته است که اگر فروض فوق برقرار باشد نتیجه مطلوب برقرار است. پس آنچه اتفاق افتاده اتقان مدل را لزوماً به لحاظ تئوریک زیر سوال نمیبرد. مساله اصلی در اینجا هدف ما از مدلسازی است که باید مورد توجه قرار گیرد و آن توضیح هرچه بیشتر عالم واقع است. این همان نقطهای است که علم اقتصاد رفتاری که بر مشاهدات رفتاری و بعضاً آزمایشگاهی متکی است بر آن میایستد. درواقع اقتصاد رفتاری طی چهاردهه گذشته، از طریق آزمونهای مختلف سعی داشته است تا فروض انسان اقتصادی را مورد بررسی قرار دهد.
مشکل کجا بود؟
اگر به شروع این تلاشها بازگردیم متوجه خواهیم شد که به نوعی زبان مشترک سبب شد، مدلهایی که افراد خارج از دایره علم اقتصاد ارائه میدادند با چارچوب فکری اقتصاددانان آن روزگار مشابهتی نداشته باشد. از سمت دیگر هم اقتصاددان مدلهای مجردی را ارائه میدادند که در برخی موارد در دنیای واقع جوابگو نبود. البته نباید اقتصاد رفتاری چیست ؟ فراموش کرد که هردوی این زوایای دید کمکهای شایانی به پیشبرد و فهم بهتر رفتار انسانها (که هدف اصلی هردو علم اقتصاد و روانشناسی بود) کردهاند اما روشها و رویکردهایشان طبیعتاً متفاوت بوده است. از همین رو آنچه عموماً اتفاق میافتاد، ترکیبی میانی بود که در آن گاهی مدلها بسیار خوب و گاهی بسیار بد عمل میکردند. اما در اغلب موارد، عملکرد مدلها آنچنان دور از واقع نبود و با اندکی تعدیل، آنها قادر به ارائه نتایج بسیار بهتری بودند. درواقع شکی نیست که هم اقتصاد رفتاری و هم سایر شاخههای اقتصاد میتواند چیزهای زیادی به ما بیاموزد. اما اقتصاد رفتاری به طور خاص به ما میگوید چه هنگام مدل استاندارد اقتصادی میتواند خوب کار کند و چه موقع نمیتواند و ما چگونه میتوانیم مدلهای استاندارد را برای تطبیق بهتر با واقعیت طراحی کنیم. به عبارت دیگر این بزرگترین حسن و کمک اقتصاد رفتاری به فهم اقتصادی ما از رفتار انسان است.
انتخاب و تمایل به انتخاب
مثالهای متعددی میتوان از این موضوع آورد که یکی از مشهودترین آنها قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی یعنی یکی از مهمترین اصول بنیادین مدل استاندارد اقتصادی است که بر پایه نظریههای روانشناسی بنیان نهاده شده است. این خود نشان میدهد اقتصاد خواه یا ناخواه به اصول روانشناسی بیتوجه نبوده است. اما با آغاز قرن بیستم به نظر میرسد که کمکم روانشناسی از اقتصاد رخت برمیبندد. اصلیترین استدلال شروع چنین حرکتی هم میل به تحلیلهای دقیق کمی و رسیدن به واقعیات بر مبنای ریاضیات بوده است. به عبارت دیگر به جای بررسی تمایل افراد به انتخاب، بر خود انتخابشان تمرکز میکنیم. درواقع شاید چرایی اینکه افراد میان دو گزینه بیتفاوت هستند چندان اهمیتی ندارد بلکه همین واقعیت که بدانیم فرد مورد نظر انتخاب الف را بر انتخاب ب ترجیح میدهد کفایت میکند. این رویکرد که پارتو یکی از پیشتازان آن در اوایل قرن بیستم میلادی بوده است باعث توسعه بسیاری در تئوری علم اقتصاد شده است. درواقع پارتو اذغان میدارد که اگر بخواهیم بدانیم درصورتی که مردم منطقی باشند چگونه رفتار میکنند، سوالی خوب و منطقی است چرا که مبنایی را برای کار و توسعه دانش اقتصاد به دست میدهد ولی سوال اساسیتری نیز میتوان پرسید که اگر مردم خودخواه باشند، چگونه رفتار خواهند کرد. در صورتی که صرفاً بهمنظور سادگی در فرموله کردن ریاضی رفتارها فرض کنیم که افراد منطقی و خودخواهند و از این سادهسازی برای نوشتن مدل آگاه باشیم و این مطلقاً بدین معنا نیست که مردم لزوماً منطقی و خودخواه هستند. نکته اینجاست که آدام پارتو و برخی از اقتصاددانان قدیمی با مطرح ساختن چنین پرسشهایی نشان دادند که به وضوح به وجود این تمایز واقف بودند.
اما به گواهی تاریخ با ورود به قرن بیستم، انسان اقتصادی زیرکتر شد و اخطارهای پارتو برای مدت مدیدی به فراموشی سپرده شد. به عنوان مثال، فرض انتظارات عقلایی بیان کرد که انسان اقتصادی بسیار فراتر از هر اقتصاددانی در مورد سازوکار یک اقتصاد میداند. آنچنان که ریچارد تیلر نوبلیست اقتصادی امسال (2017) در نقل قول معروفی در دهه 90 میلادی مینویسد: ظاهراً مشکل «اینجاست که هرچه با گذشت زمان اقتصاددانان زیرکتر شدند، ولی درعوض مصرفکنندگان یک انسان معمولی باقی ماندند. واقعیت فوق، این سوال را مطرح میسازد که ما قصد داریم رفتار چه کسی را مدلسازی کنیم؟»
منشأ رفتار اقتصادی
در نیمه دوم قرن بیستم تلاشهای مشخصی در زمینه پیوند اقتصاد و روانشناسی صورت گرفت که در ادامه به طور مختصر به آنها اشاره میکنیم. واقعیت آن است که شروع این تلاشها با یک نقد قدیمی به اقتصاد متعارف بود، جایی که فرض میشود انسانها عقلانی تصمیم میگیرند و از ترجیحات خود به خوبی آگاهند. هربرت سایمون البته یکی از اولین کسانی است که دههها قبل این مساله را به چالش میکشد. او در مقالهای در سال 1955 در خصوص نحوه رفتار یک انسان منطقی استدلال میکند که «نخستین موضوع تجربی که میخواهم مطرح کنم، نبود هرگونه شواهدی است که نشان دهد چنین محاسبات تصمیمگیری در سطوح مختلف پیچیدگی، از طریق یک انسان معمولی امکانپذیر باشد یا در واقع صورت بگیرد». سایمون پیشنهاد میکند که به جای این کار، به اطلاعات و ظرفیت موجود محاسباتی انسانها توجه شود و آنها مبنای شروع مدلهای اقتصادی قرار گیرند. درواقع ابداع واژه «عقلانیت محدود» به چنین شناختی از محدودیتهای انسانی اشاره دارد. امروزه، واژه «عقلانیت محدود» عموماً در مطالعاتی به کار میرود که در آن محدودیتهای انسانی به طور صریح مدلسازی شده است. روش این مطالعات نیز مبتنی بر یافتن پاسخ این سوال است که اگر مثلاً یک فرد عاقل حافظهای محدود داشته باشد، چگونه رفتار خواهد کرد؟ به عنوان مثال، اگر فرد بداند که ممکن است گذرواژه رایانه خود را فراموش کند، چه گذرواژهای را برمیگزیند؟ در این رهیافت همچنان فرض میشود که انسانها میتوانند شبیه یک انسان اقتصادی خودخواه و منطقی باشند، البته طبعاً با اندکی حافظه و قدرت محاسباتی ریاضی کمتر. نهایتاً سایمون جایزه نوبل اقتصاد را در سال 1978 به خاطر پژوهشهای پیشتازانهاش در شناخت فرآیندهای تصمیمگیری در سازمانهای اقتصادی کسب کرد. با وجود این، درخواستهای او برای جایگزین کردن انسان اقتصادی با انسانهای عادیتر، تا حد زیادی شنیده نشد شاید به این دلیل که او تکوتنها بود. اگر نیک بنگریم متوجه خواهیم شد که نکته قابل توجه در کارهای سایمون نبود اثبات این ادعاست که انسان اقتصادی، تشبیه مناسبی برای شیوه رفتار مردم نیست. شاید او و بسیاری دیگر فکر میکردند که این ادعا بسیار بدیهی است اما از آنجا که رویکرد علمی اقتصاددانان در آن روزگار صرفاً با اثباتهای ریاضی قاعدهمند بود، سبب شد تا اقتصاددانان بهسادگی کارهای او را نادیده بگیرند.
توضیحدهنده اما غیرریاضی
حتی با نگاه به دنیای پیرامون خود شواهد عینی زیادی مییابیم که لزوماً انسانها عقلانی رفتار نمیکنند و افراد شبیه به انسان اقتصادی مفروض در اقتصاد جریان اصلی نیستند. اما مساله اصلی زبان مشترک این دو علم بود. این مجادلات تا سالها ادامه داشت. تا جایی که کانمن و تورسکی دو تن از برجستهترین افراد این حوزه در مقاله خود در سال 1981 (زمانی که هنوز حتی اقتصاد رفتاری به رسمیت شناخته نمیشد) عنوان میکنند که با وجود مشاهدات و یافتههای ما، آنچه به طور عموم مورد توافق قرار گرفته این است که تصمیمات عقلایی باید الزامات اولیه سازگاری و انسجام را تامین کنند. این فقدان سازگاری با زبان مرسوم علم اقتصاد، پذیرش یافتههای علم اقتصاد رفتاری را تا سالها به تاخیر انداخت. هرچند دو دهه بعد، دانیل کانمن موفق شد جایزه نوبل اقتصاد (2002) را به واسطه ارائه درکی منسجم و یکپارچه از تحقیقات روانشناختی به علم اقتصاد و به خصوص در موضوعات قضاوت انسانی و تصمیمگیری در شرایط نااطمینانی از آن خود کند اما با این حال، هنوز هم با اطمینان نمیتوانستیم بگوییم کار او و افرادی که در این حوزه مشغولاند، لزوماً عاملی حیاتی در بازگشت روانشناسی به علم اقتصاد بود. دلیل این مدعا این است که همچنان هم اقتصاددانان پایبند به اقتصاد متعارف بهراحتی میتوانند از پذیرش مبانی و دستاوردهای ایشان، طفره روند. آنها میگویند مگر از اول خودمان به نواقص رویکرد خود آگاه نبودیم؟ بنابراین آنچه روانشناسان برای علم اقتصاد به ارمغان آوردهاند لزوماً شهود تازهای نیست چراکه هنگامی که پای پیشبینی یعنی غایت همه تئوریهای اقتصاد متعارف به میان میآید، معمولاً کمترین حرفی در باره آن نمیتوانند بزنند.
در این اثنی باید از شخص دیگری هم نام برد که به مطالعه عملکرد بازارها به صورت تجربی پرداخت. ورنون اسمیت کار خود را در سال 1955 با انجام مجموعهای از آزمایشها آغاز کرد تا ببیند آیا پیشبینیهای اولیه از مدلهای استاندارد اقتصاد در خصوص بازارها درست هستند یا خیر. اما درکمال تعجب نتیجه پیشبینیهایش با مدلهای متعارف تقریباً خوب بود و این مساله تایید دیگری بر اقتصاد متعارف شد. شاید یک دلیل عمده این بوده است که بازارها در آن زمان از پیچیدگی چندانی برخوردار نبودند، اما به واسطه استفاده از تجارب منسجم آزمایشگاهی به عنوان ابزاری در تحلیلهای تجربی اقتصادی، بهویژه در مطالعه مکانیسمهای جانشین بازاری و نیز به همراه کانمن در سال 2002 موفق به دریافت جایزه نوبل شد. تا اینجا هم نمیتوان با قطعیت ادعا کرد تلاشهای اسمیت سبب بازگشت روانشناسی به اقتصاد شده است.
بازی و رفتار
اما شاید بتوان از منظر دیگری به مساله نگاه کرد و آن هم موضوعی قدیمی است که همواره دغدغه همه اقتصاددانان بوده است و آن «یافتن جواب بهینه» است که میتوان پیشنهاد آن را بیش از همه به رینهارد سِلتِن نسبت داد. این مشکل با گسترش سریع نظریه بازی در دهههای 1950 و 1960 میلادی بیش از پیش آشکار شد. همانطور که میدانیم نظریه بازی به دنبال کشف رفتار در شرایط استراتژیک است و این به معنای نیاز جدیتر به الگوی انسان اقتصادی در مدلسازیهاست. نهتنها افراد در نظریه بازی باید خودخواه، منطقی و زیرکتر از هر اقتصاددانی باشند، بلکه باید رفتار طرف مقابلشان را هم به نوعی پیشبینی کنند. اساساً شرایط استراتژیک به موقعیتی گفته میشود که تصمیم یک فرد به تصمیم یا شرایط فرد یا افراد دیگر بستگی داشته باشد. همین مساله سبب میشود تا یک بازی یا یک مساله مورد نظر ما صرفاً یک تعادل و جواب مشخص نداشته باشد. بنابراین مساله اساسی در اینجا انتخاب معقولترین و محتملترین تعادل است که بیشترین عایدی را برای ما داشته باشد. اینها همه در لفظ بهینه خلاصه میشود.
برای رسیدن به پاسخ چنین مسالهای بیش از هر چیز نیازمند تحلیل رفتار بازیگران یک بازی هستیم. از همین رو، شاید بیراه نباشد اگر بگوییم شهودی که نظریه بازی به علم اقتصاد بخشید بسیار در تغییر نگرش اقتصاددانان موثر بود و همین امر نیز بیش از هر چیز دیگر در حیات مجدد اقتصاد رفتاری موثر بوده است چرا که گسترش نظریه بازی به این معنا بود که توسعه مدل استاندارد اقتصادی، نیازمند استفاده از روانشناسی و بهرهگیری از آزمایشهاست. و این یعنی اقتصاد متعارف در این زمینه به نوعی بنبست رسیده بود و حال فضا برای شاخههایی همچون اقتصاد رفتاری بیش از پیش باز بود. البته به شرطی که بتواند با زبان متعارف اقتصادی و با استدلالهای متقن ریاضی و نه صرفاً شهودی دستاوردهایش را عرضه کند.
درواقع این بده بستان میان روانشناسی و اقتصاد سبب شد تا هر دو علم برای همدیگر دستاوردهایی داشته باشد. دستاوردهایی که دیگر صرفاً تئوریک نیستند بلکه در عمل و برای حل مشکلات به کار میآیند.
درنهایت آنچه مسلم است، هرچند اقتصاد در یک دهه اخیر به طور خاص توجهات زیادی را به خود جلب کرده است، اما ریشههای این پیوند اقتصاد و روانشناسی به دههها قبل بازمیگردد. اگر امسال نیز کمیته نوبل با اعطای جایزه به ریچارد تیلر دوباره توجهها را به این شاخه معطوف کرد، اما واقعیت اینجاست که بیشترین دلیل رواج حرفهای اقتصاد رفتاری در چندسال گذشته، کاربردی و محکم بودن ادعاهایی است که به لطف اقتصاددانان و روانشناسان مشغول در این شاخه ایجاد شده است. همکاری که در دهههای قبل کمتر شاهد آن بودهایم. به احتمال فراوان این مساله نوید این را میدهد که در سال آتی بیشتر و بیشتر از اقتصاد رفتاری خواهیم شنید.