اشتباهات معامله گران تازه کار

اشتباهات مبتدیان
بیشتر و بیشتر علاقه به حرفه معامله گر نشان داده شده است. در این موضوع، نوشته شده توسط یک میلیون مدخل - مفید و نیست. اگر شما به طور ناگهانی و شما به فکر به آزمون قدرت خود در این فعالیت - قابلی ندارد! فقط در نظر داشته باشید که تعدادی از قوانین نانوشته، که باید به پایبندی وجود دارد، در غیر این صورت آن را بی معنی خواهد بود. کل اینترنت Prosherstit در موضوع تجارت، من با این فعالیت در آغاز هر دو استفاده از اوقات فراغت خود جلب شد، اما بعد متوجه شدم که شما در واقع می توانید پول و که در آن، کاملا خوب است.
و بنابراین، ما اقدام به در نظر گرفتن خطاهای معمولی است که می تواند در مبتدیان گزینه های باینری رخ می دهد.
شما احتمالا فکر می کنم که همه این توصیه ها معمولی هستند و تهدید شما را در ساعت اول کار ادغام خواهند شد. شما - تازه کار، مبتدیان شانس، من اطلاعات کافی در مورد این موضوع، و من می دانم که چگونه به دست آوردن سود، یک معامله خوب، و افکار دیگر ممکن است در ذهن شما بوجود می آیند. همه این نمونه ها، که منجر به درصد 100 تخلیه سپرده خود را.
اشتباهات رایج معامله گران
باز کردن یک پوزیشن و ارسال سفارشات
یاد بگیرید چگونه به سازماندهی موقعیت افتتاح درستی. بررسی پلت فرم که در آن شما در حال رفتن به تجارت و به همه از این دانش به عمل اتوماتیسم. صحت معاملات اعدام (میزان سرمایه گذاری، زمان انقضا، جهت) را بررسی کنید. پس در آغاز از این قانون کمی وقت، شما را در درک خواهد کرد که چگونه آن را در روند بیشتر به کار بدون وقفه کمک می کند.
آیا نمی شود در معرض شور
این حالت معمولا در اصول اولیه روانشناسی متمرکز است. شما، به عنوان یک مبتدی، شما فکر می کنم که شما تقریبا یک میلیون از معامله اول دریافت کنید. اما در عمل ممکن است که باز از معامله را به شما تنها تلفات به ارمغان بیاورد. شما شروع به گرفتن عصبی - لازم است برای جبران کنید و با کلیک یک زن و شوهر از معاملات تحمل از دست دادن حتی بیشتر است. و یا بالعکس - گرفتن دلار برای اولین بار، این معامله بعدی، از قبلی قرار دادن یک شرط بزرگ است. هنوز به حرص و طمع تسلیم نیست! متوقف کردن، فکر می کنم که شما اشتباه انجام داده اند و پس از آن، با یک سر خنک، شروع به قرار دادن سپرده خود را.
چانه زنی فرکانس منجر به جذب بازار
آیا بیش از حد اغلب تجارت نیست و بهتر است به تجارت در مقدار زیادی کوچک. در ابتدا شما نیاز به کار کردن مهارت های تجاری و صرفه جویی در سرمایه اولیه. اگر شما چند بار از دست دادن، بهتر است از این مناقصه فرار و استراحت. اگر شما راه دیگری در اطراف، شما را به سرمایه از دست بدهند و بازار است که به سادگی شما را فرو برد. نداشتن این قانون به دست، شما می توانید خداحافظی به تجارت می گویند.
شروع با سرمایه کافی
برای شروع، شما باید سرمایه کافی داشته باشند. و یا اینکه شما فکر می کنم که داشتن 100 دلار در ماه شما آنها را تبدیل به 1000 $؟ حتی فکر می کنم! برای به دست آوردن یک مقدار خوبی از اصلی در بازار باید دانش و مهارت عملی کافی باشد. اگر چنین مقدار وجود دارد - انجام ناامیدی نیست! کمی از حفر برای پول و دانش - همه شما! آیا همه بودجه خانواده خود را به دست آورده سپرده قرار داده است. بهتر است به چند سپرده، پول تقسیم آنها به همان اندازه. به عنوان مثال، من هم در مقابله به تناوب در دو کارگزاران، یکی از آنها Arotrade. نکته اصلی این است به عجله و انجام همه چیز با یک سر خنک، در نظر گرفتن تمام خطرات از عمل.
آرامش مشاهده در نمودار از معامله
معامله خود را اگر هیپنوتیزم، نیاز به حضور مداوم در بورس. هنوز به طور مداوم در مانیتور کامپیوتر خیره نیست، گرافیک ردیابی معامله خود را! آن را نمی خواهد کمک کند و نتیجه نهایی تاثیر نمی گذارد، اما سر خود را از اطلاعات اضافی و غیر ضروری نمره. بهتر است به خواندن ادبیات اضافی درباره تجارت، خواندن بررسی از مردم کسب درآمد، جوانب مثبت و منفی از تاجر.
با این اشتباهات رایج من تجارت را آغاز کردم. این یک خطا در مرحله اولیه است، پس از خطاهای جدی تر، که شما، به عنوان یک تازه کار، هنوز خیلی زود است می گویند. کمک خوبی می تواند از آغاز سیگنال چت آنلاین یا با دفتر مشاوران تجارت.
فصل اول: ترس
ترس پدیده ای همه جایی است و در معامله گری به همراه برادرش که طمع است دو تا از مهمترین احساساتی هستند که ما را دربر می گیرند و باعث می شوند که ما کل پدیده معامله گری را آنطور که می خواهیم نتوانیم به ثمر برسانیم. ترس چیست و ما از چه چیز می ترسیم؟ ما از همه چیز عموماً می ترسیم چه مسائل کوچک و چه بسیار بزرگ، فکر می کنیم تمام دنیا به زمین خواهد آمد و از نظر مالی در مارکت ورشکست خواهیم شد. ما از شکست می ترسیم و حتی از موفقیت می ترسیم. ما می ترسیم که تصمیم اشتباهی بگیریم و حتی اگر تصمیم درستی هم بگیریم در ترس و نگرانی هستیم. ما از ناشناخته ها می ترسیم ولی در حقیقت همه چیز معامله گری ناشناخته است، برای اینکه آینده مارکت قابل پیش بینی نیست.
ما از خبر می ترسیم و در عین حال از بی خبری هم می ترسیم. ما از شکست و ضرر واهمه داریم و می ترسیم اگر به ضرر برسیم دوستانمان، رئیسمان، همسرمان، فرزندانمان، خانواده مان و مهم تر از همه اعتماد به نفس خودمان را از دست بدهیم. به طور خلاصه ما از ترس هم می ترسیم و از اینکه می ترسیم هم می ترسیم. ترس یک احساس فلج کننده قوی است و ما با کمک اون سعی می کنیم با چیزی که از آن می ترسیم مواجه نشیم و وقتی با آن مواجه نمی شویم و به جنگش نمی رویم که رفعش کنیم، یکسری خیال پردازی می کنیم که اغلبش خیال پردازی منفی است که بیشتر ما را فلج می کند و روی سیکل معیوب می افتیم. به این ترتیب اراده ما نسبت به کاری که می خواستیم انجام بدهیم ضعیف و ضعیف تر می شود و به اصطلاح ترس خود را به صورت خودکار افزایش می دهد. این مثل آتشی است که در ما آغاز و گسترش پیدا کرده و دامنه خودش را با افکار منفی افزایش می دهد. به این ترتیب وقتی ما دچار ترس می شویم خودمان را کنار می کشیم، اعتمادمان را از دست می دهیم و در چرخه معیوبی وارد می شویم که پایانی ندارد و در آن غرق میشویم.
ترس از آینده
ترس مربوط به انجام چیزی درآینده است و ما از گذشته نمی ترسیم چون دیگر تمام شده وما کنترلی روی وقایع آن نداریم. ممکن است از گذشته شرم داشته باشیم، یا پشیمان باشیم، یا احساس خوبی نداشته باشیم، ولی از گذشته ترس نداریم. اگر ما ازگذشته نگرانیم، به خاطر اشتباهاتمان و تبعات آن ها درزمان آینده است. پس ترسی که ما در حال حاضر داریم ترس از آینده است، چون ما نمی دانیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. در حال حاضر هیچ ترسی وجود ندارد و ما می توانیم هر چیزی را تحت کنترل خودمان در بیاوریم. این لحظه، لحظه تصمیم گیری درست و اجرای درست است و روی آن کنترل داریم. ولی نه روی گذشته کنترل داریم و نه روی آینده. پس اگرما از آینده می ترسیم، علت آن ترس از اتفاق بدی است که ممکن است پیش بیاید در صورتیکه هنوزاتفاق نیفتاده، مثلا ممکن است ضرر کنیم یا ورشکست بشویم. ما نمی توانیم آینده را همین الان با اعتماد صد در صد پیش بینی کنیم. تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که تصمیماتی بگیریم که عواقبش و اثری که می تواند روی ما بگذارد در آینده کم باشد و خیلی منفی نباشد. مثلاً اگر بیمه پزشکی نداریم و از مریضی می ترسیم، بیمه پزشکی بگیریم و اگر مریض شدیم می دانیم که بیمه داریم و دکتر و جراح و … می توانند به ما برسند. پس این یک کار عاقلانه است که در این لحظه انجام می دهیم برای اینکه نگرانی ما را در مورد آینده برطرف کند. خیلی از اتفاق ها در آینده غیرقابل پیش بینی است و ما نمی توانیم کنترلشان کنیم و به عنوان یک معامله گر فقط باید سعی کنیم ریسک اتفاقاتی را که بعدا می خواهد اتفاق بیفتد را از قبل پیش بینی کنیم و مضرات آنها را به حداقل برسانیم. ما در مورد آینده فقط احتمالات را می بینیم و نمی توانیم با قاطعیتبگوییم که چه اتفاقی خواهد افتاد و از روی همین احتمالات هست که ما می توانیم طوری برنامه ریزی کنیم که در آینده حتی برای بدترین ها آماده باشیم. بعضی افراد بخاطر اینکه نمی توانند آینده را صد در صد پیش بینی کنند، دچار وحشت می شوند. این نحوه دید آن ها نسبت به آینده است که باعث وحشت می شود وگرنه خیلی از چیزها را می شود از قبل پیش بینی کرد و با بررسی احتمالات منفی و مثبت، برای هر پیامدی آماده شد.
حق انتخاب: ترس یا هیجان
خیلی جالب است که بدانید وقتی ما دچار هیجان می شویم و یا می ترسیم، در هر دو حالت هورمون آدرنالین که یک محرک برای دفاع بدن هست در خون ما بالا می رود. این هجوم هورمون آدرنالین که به ما حالت دفاعی میدهد بین دو حالت ترس و هیجان مشترک است. اینکه کدام یک از این دو حالت در ما ظهور کند، بستگی به این دارد که ما با چه دیدگاهی به معامله گری نگاه می کنیم. اگر ما به دید تفریح به آن نگاه کرده و از اینکه در آمد خوبی داشته باشیم و پول زیادی به دست بیاوریم از معامله گری لذت میبریم، دچار هیجان زده گی میشویم. در مقابل اگر دید ما نسبت به معامله گری یک دید منفی است و آن را کاری سخت و مشقت بار میپنداریم، از معامله گری دچار ترس میشویم.
لذا بروز این دو حالت هیجان و یا ترس از انجام کار، بستگی به دیدگاه ذهنی ما نسبت به آن قضیه دارد. اگر از قبل دید مثبتی نسبت به معامله گری در ذهن خود ساخته باشیم، با اشتیاق و هیجان به انجام آن میپردازیم. از طرفی اگر از قبل با دید منفی و نگران کننده ای نسبت به خطر ضرر وارد معامله گری شویم، دچار حالت ترس خواهیم شد. همچنین ارزش های فکری وطرز فکرمان به ما شخصیت یک انسان محتاط و یا انسان با ریسک پذیری بالا را میدهد. فرد با شخصیت محتاط می خواهد سرمایه خود را حفظ کرده واز ریسک پرهیزمیکند و از قبول ریسک در معامله گری دچار ترس میگردد. این نقطه مقابل فردی است که ریسک پذیری بالایی داشته و می خواهد سرمایه خود را به سرعت رشد دهد و از این کارلذت میبرد.
همچنین دیدگاه ما نسبت به اینکه دچار اشتباه نگردیده و حتماً برنده از آن کار در بیاییم در ایجاد احساسات منفی و مثبت در ما دخیل هستند. آیا شما میخواهید هیچوقت در معامله گری بازنده نباشید که دیگران تصور اشتباهات معامله گران تازه کار کنند شما اشتباه کردید و یا اینکه برایتان مهم نیست دیگران چه تصوری دارند و فقط می خواهید پول دربیاورید؟ برای اینکه همیشه در سیستم معامله گری ضررهست ولی اگربه این ضررها به دید شخصی نگاه کنید و با دید یک شخص بازنده بخواهید جلوی ضررسیستم را بگیرید، هیچوقت موفق نمی شوید. هدف اصلی ما باید این باشد که پول در بیاوریم و لذا باید ضررهای کوچک بدهیم تا سودهای بالا ببریم و دراین حالت است که سودهای بالا، ضررهای کوچک را می پوشانند و ما موفق می شویم. لذا اینطور نیست که تصور کنید که حاصل یک معامله به دلیل تصمیمم درست و یا غلط شماست. این بازار است که پاسخ می دهد نه اینکه شخصیت ما جواب اشتباهات معامله گران تازه کار یک معامله را تعیین کند.
لذا زیر ساختار ذهنیمان، به ما حق انتخاب بین این دو حالت هیجان و ترس را میدهد. بعضی از معامله گران بعد از اینکه وارد بازار می شوند، اول دچار ترس می شوند و بعد دچار هیجان می شوند و بین این دو حالت می چرخند تا اینکه حالت ترس آن ها را خسته می کند. وقتی که هفته تمام می شود، آنها حسابی خسته اند چون لذت نبرده اند و دچار استرس بین هیجان و ترس بوده اند و انرژی آن ها حسابی تخلیه شده است. بعضی ها هم هنوز که وارد معامله گری نشده اند از ابتدا می ترسند و اصلاً نمی توانند حالت هیجان مثبت را در خود ایجاد کنند.
مقایسه دو معامله گر
دراینجا برای درک بیشتر مشکل ترس به مقایسه دومعامله گرمیپردازیم.
اولی معامله گر خیلی با هوشی است و سیستم معامله گری دارد که تریدها را در جهت روند بازار دو سه روز نگه می دارد و خیلی در پید کردن نقاط برگشت استاد است. او پیشنهادهای خودش را در گروهی که دارد به بقیه ارائه می دهد و همه از ان استفاده می برند وخیلی ها با سیگنال های او پولدار شده اند. ولی این معامله گروقتی تریدهای خودش را باز می کند، به محض اینکه به کمی سود می رسد دچار شک می شود، عرق می کند و نمی خواهد این مقدار سود کم به دست آورده را از دست بدهد. لذا اکثرتریدهایش را وقتی هنوز به هدف نرسیده، برخلاف آنچه که در سیستمش هست زودتر با سود کم می بندد. در صورتیکه معامله گرهایی که سیگنال او را دریافت می کنند، منتظر می مانند و بعد از چند روز که به هدف می رسنند، با پول زیادی تریدهایشان بسته می شود. ذهن این معامله گر به او می گوید که باید به سیستم خود که بازدهی عملی بالایی داشته پایبند باشد. ولی بعد از باز کردن معامله، یک ترس ناخودآگاه به او دست می دهد و باعث می شود که نتواند به سیستم اش پایبند باشد و تمام پتانسیل او و سود کامل او در عصر ترس از بین میرود. این معامله گردریک سیکل خوف و رجا گیر کرده و از یک طرف می داند که باید با امیدواری سیستم خود را دنبال کند ولی ترس نمی گذارد آن چیزی را که دوست دارد در عمل به اجرا بگذارد. بسیاری از معامله گران این مشکل را داشته و از آن رنج می برند زیرا که همه شنیده اند که میگویند ضررت را به سرعت کم کن و به سود ت اجازه بده تا رشد پیدا کند. پس مشکل چیست که ما نمی توانیم آن را انجام بدهیم؟ برای اینکه ما می دانیم و می خواهیم آن را انجام بدهیم ولی ترس می آید و نمی گذارد ما آن را درست به اجرا بگذاریم ومعمولا لج کرده و ضد آن عمل می کنیم.
مثال دیگر، معامله گری است که این مشکل دوگانگی را نداشته و در خوف و رجا نیست. او هر روز کار خودش را با ذهن کاملاً باز وسر زنده شروع می کند. چیزی که می تواند برای بعضی ها خیلی ترسناک باشد، برای او عادی است و از این حالت تیز هوشی که درحس ترس به اودست می دهد برای حضور در روی صحنه در زمان حال استفاده میکند. مثل کسی که می خواهد به شکار برود و هیجان و امید دارد که که با دست پر برگردد. یا مثل کسی که میخواهد هدیه ای دریافت کند و نمی داند که چه چیزی می خواهند به او هدیه بدهند ولی میداند که که در بسته هدیه چیزی هست واو باید فقط آن را باز کند.
مثال دیگر معامله گری است که این مشکل دوگانگی را نداشته و در خوف و رجا نیست. او هر روز کار خودش را با ذهن کاملاً باز وسر زنده شروع می کند. چیزی که می تواند برای بعضی ها خیلی ترسناک باشد، برای او عادی است و از این حالت تیز هوشی که زمان ترس به اودست می دهد برای حضور در زمان حال درصحنه استفاده میکند. مثل کسی که می خواهد به شکار برود و هیجان و امید دارد که که با دست پر برگردد. یا مثل کسی که میخواهد هدیه ای دریافت کند و نمی داند که چه چیزی می خواهند به او هدیه بدهند ولی میداند که که در بسته هدیه چیزی هست واو فقط باید آنرا باز کند. این معامله گردر حال رانندگی وبرای رسیدن سرکار، هیچ ایده ای ندارد که آن روز مارکت چه چیزی برایش می آورد و چه چیزی درانتظارش است، چون می تواند هر اتفاقی بیفتد. ولی این معامله گر توی ذهن خودش انتظار دارد مارکت یک سود بسیار خوبی را برایش به ارمغان بیاورد و میداند که تنها باید زمانش برسد تا مثل یک هدیه آنرا بازکند. او امیدواراست که اگر بزرگترین سود سال را به دست نیاورد، می تواند سود متوسط را به دست بیاورد و از صحنه امروز بازار با دست پر برگردد. این طرز تفکر به او یک حس مثبت می دهد و برای او هیجان انگیز است که امروز را هم میتواند به عنوان یک فرصت برای ثروتمند شدن استفاده کند.
در مقابل معامله گری را در نظر بگیرید که هر روزش را با حالت خیلی نگران کننده ای شروع می کند و انتظار از دست دادن پول بسیاری را دارد. چه چیزی اشتباهی می تواند پیش بیاید و چی می شود اگرمعامله ای را باز کند مارکت آنرا تایید نکرده وضد جهت آن حرکت کند؟ چه اتفاقی خواهد افتاد اگر سود تمام هفته اش را یکجا از دست بدهد؟ واقعا چه اتفاقی خواهد افتاد اگر مثل ماه قبل ضررزیادی بدهد و همه سرمایه اش را از دست بدهد؟ همه این افکار در ذهن معامله گرقبل از شروع کارشکل میگیرد. بعد با خودش فکر می کند که چه شغل وحشتناکی را من برای پول درآوردن انتخاب کردم. درحقیقت این معامله گردارد تمرکز ذهنی خودش را روی احتمالاتی می گذارد که تمامش منفی وپر از مصیبت و بلا است. او احتیاج دارد تمرکز خودش را روی چیزهای مثبتی بگذارد که دارد و قابلیت هایی که میتواند به او اعتماد به نفس داده تا بتواند معامله گری را مدیریت کند.
رایج ترین اشتباهات معامله گران در بازارهای مالی چیست؟
به عبارت دیگر علت رشد و یا ریزش قیمت یک دارایی، بر اساس برآیند احساسات جمعی معامله گران نسبت به آن دارایی در محیط بازار می باشد.
در واقع قیمت دارایی زمانی رشد کرده که اکثر معامله گران بر این باورند که ارزش واقعی سهم یا دارایی مربوطه بیش از آنچه در حال حاضر هست، می باشد از همین رو شروع به خرید دارایی مربوطه کرده و به نحوی موجب تغییر تقاضا و عرضه در بازار شده که در نهایت به رشد قیمت دارایی منجر می گردد.
از طرفی قیمت یک سهم یا دارایی کاهش می یابد چون برآیند احساسات معامله گران بر این است که ارزش سهم مربوطه کمتر از قیمت جاری می باشد. از همین رو با فروش دارایی موجب پیشی گرفتن عرضه بر تقاضا در محیط بازار شده که در پی آن کاهش قیمت را در پی خواهد داشت.
لذا همانطور که مشاهده فرمودید، رشد و یا ریزش قیمتها در بازار بر اساس احساسات معامله گران می باشد. حال از جایی که به طور کلی برخی احساسات همواره در بین تمامی انسان ها مشترک می باشد (همچون احساس رضایت مندی، ترس، اضطراب و . ) لذا با اندکی بررسی می توان رفتارها و عملکردهای مشابهی (درست یا غلط) از معامله گران در شرایط مختلف بازار مشاهده نمود.
از همین رو، امروز قصد داریم ببینیم رایج ترین اشتباهات معامله گران در بازارهای مالی چیست و از جایی که گفته شد اکثر این احساسات و رفتارها در میان معامله گران مشترک است لذا سعی کنیم با شناسایی این اشتباهات، خود را از ارتکاب به آنها مصون داشته و در محیط بازار آگاهانه تر رفتار نماییم. پس در ابتدا به شناسایی فرصت ها و تهدیدها در بازارهای مالی خواهیم پرداخت.
اولین حرکت و اصل مهم در بازارهای مالی، شناسایی فرصت ها و تهدیدها در بازار می باشد. به عبارت دیگر اشتباهات معامله گران تازه کار در این گام بایستی ساختار بازار به صورت دقیق مورد بررسی قرار گرفته تا بر اساس آن بتوان با در نظر گرفتن شرایط فعلی، فرصت ها و یا تهدیدهای احتمالی پیش رو را سنجیده و اقدامات لازم را پیش بینی نمود.
با انجام این کار به صورت مستمر، می توان گفت تقریبا همیشه یک گام از بازار و یا سایر معامله گران جلوتر خواهید بود. لذا از جایی که پیش از رخداد وقایع، سناریوهای محتمل را در نظر گرفته اید، از همین رو واکنش بهتر و موثرتری می توانید داشته باشید.
تبدیل تهدید به فرصت در بازارهای مالی
تبدیل تهدید به فرصت در بازارهای مالی، یکی از اقدامات مثبتی است که می تواند تاثیر به سزایی در رشد معامله گری داشته باشد. حال این موضوع از دو منظر می تواند قابل بحث باشد.
نخست در بازارهای یک طرفه همچون بازار بورس تهران که تنها بایستی از خرید سهام و رشد قیمتی آنان کسب سود نمود، می توان تهدیدهای جاری را به دید فرصت مناسب سرمایه گذاری در نظر گرفت.
به بیانی ساده تر، ریزش های سنگین بازار که نوعی تهدید برای معامله گران محسوب می گردد را می توان از دید فرصت خرید با قیمت های مناسب در نظر گرفت.
و از منظر دوم می توان به ب ازارهای دو سویه همچون فارکس اشاره نمود که طبیعتا در این شرایط می توان با باز کردن موقعیت های فروش معاملاتی، به راحتی از بازار کسب درآمد نمود.
در این راستا چنانچه قصد دارید از بازار فارکس و نحوه فعالیت در آن بیشتر بدانید، بررسی بهترین دوره فارکس پیشنهاد می گردد.
نظم و انضباط در معامله گری
نظم و انضباط در معامله گری همواره به عنوان یک اصل ضروری جهت موفقیت در بازارهای مالی مطرح می گردد. به عبارت دیگر، یک معامله گر موفق بر اساس نظم و انضباطی که برای خود ایجاد نموده، درست می داند در چه زمانی چه بازارهایی را در نظر گرفته و تحت چه شرایط و موقعیت هایی وارد بازار شده و در نهایت با چه میزان سود و یا ضرر از بازار خارج گردد.
این امر باعث ایجاد آرامش ذهنی بیشتر در معامله گر می گردد. در صورتی که عدم نظم و انضباط در معامله گری می تواند فرد را به ورود نامناسب به بازار و یا انجام معاملات به صورت تصادفی (رندوم) سوق دهد.
در این بخش قصد داریم به بررسی رایج ترین اشتباهات معامله گران در بازارهای مالی بپردازیم. این اشتباهات که بر گرفته از احساسات جمعی تعداد زیادی از معامله گران می باشد را در ادامه بیان کرده و به شرح مختصری از هر کدام خواهیم پرداخت.
۱. معاملات احساسی: همواره سعی کنید از هیجانات شدید بازار دوری کرده و بر اساس واقعیت بازار و به دور از هرگونه حس منفی و یا انتقام جویی معامله نمایید.
۲. معاملات زیاد: پدیده انجام معاملات زیاد که تحت عنوان Over trading نیز شناخته می شود به عنوان یک آفت اشتباهات معامله گران تازه کار معامله گری مطرح می گردد. دقت داشته باشید انجام معاملات بیشتر، به معنای دریافت سود بیشتر نیست و لذا باید تنها در شرایط مناسب و ایده آل خود وارد بازار شوید.
۳. نداشتن حد ضرر (Stop loss): همیشه پیش از ورود به یک معامله حد ضرری برای خود مشخص نمایید. اینکه فکر کنید در هر شرایطی بازار به قیمت فعلی و مورد نظر شما باز خواهد گشت و نیازی به گذاشتن حد ضرر ندارید، یک اشتباه کشنده در بازارهای مالی می باشد!
از همین امروز با خود عهد کنید هر روز گامی مثبت در مسیر پیشرفت معامله گری خود بردارید. حال این امر می تواند به طور نمونه با شناسایی یک عادت بد در معامله گری و تلاش برای حذف آن انجام گردد و یا از طریق تلاش برای یادگیری بیشتر و بهتر صورت پذیرد.
بنابراین توصیه می گردد برنامه مشخص و مدونی برای خود تهیه نموده و مطابق با آن روزانه حتما زمانی را به یادگیری بازار بورس و یا فارکس اختصاص دهید. بدین منظور می توانید یادگیری خود را از طریق مشاهده فیلم آموزش رایگان فارکس آغاز نمایید.
در نهایت از این که تا پایان این مطلب همراه ما بودید سپاسگزاریم. امیدواریم مطالب ارائه شده برای شما عزیزان مفید واقع شده باشد.
ترس در معامله گری
انسان موجودی است که سرشار از احساس بوده و گاهی این احساسات در حال تضاد با یکدیگر می باشند. گاهی هم با یکدیگر متفق القول هستند. شادی، غم، خشم، ترس از جمله احساساتی می باشد که در انسان بسیار دیده می شود. این احساسات در هر موردی ممکن است شروع به قلیان نماید و آدمی را تحت تاثیر قرار دهد. یکی از مواردی که احساس افراد، بیشتر خود را نشان می دهد در ابتدای شروع معاملات می باشد و ترس در معامله گری که با توجه به نوع آن اشتباهات معامله گران تازه کار احساس سبب پیشرفت یا پسرفت فرد در اجرا و انجام کارش خواهد شد.
احساس ترس در بازار های مالی
بازار بورس هم از این احساسات خالی نیست و معمولا افراد در این بازار دستخوش تصمیم های احساسی می شوند. کسی که از قبل در معاملاتش سودی به دست آورده بنابر آن چه در گذشته رخ داده است بدون هیچ تحلیلی وارد معامله ی بعدی می شود یا اینکه مانند یک قمار به بازار بورس نگاه می کند .
احساساتی همچون ترس، حرص و حسرت بیش ترین اثرات را در بازار بورس دارد و افرادی که می خواهند وارد این بازار شوند باید احساسات خود را کنترل کنند. ترس در بازار بورس همیشه همراه افراد می باشد .
انواع ترس در معامله گری
این ترس به 2 دسته ی مفید و مضر تقسیم می گردد. ترس مفید به انسان یاری می دهد و از ریسک پذیری های بی منطقش جلوگیری می کند. و ترس مضر سبب می شود انسان از معاملات درست سر باز زند و آن ها را انجام ندهد. معمولا افرادی که معامله گر های تازه وارد هستند این احساس ترس را بیشتر دارند اما زمانی که یاد می گیرند چگونه مدیریت ریسک و سرمایه داشته باشد می توانند معاملات حرفه ای تری را بدون ترس انجام دهند .
امروز قصد داریم در این مقاله در ارتباط با ترس در معامله گری و چگونگی مقابله با این حس مطالبی را ذکر نمائیم، پس اگر شما هم قصد ورود به این بازار بزرگ را دارید و دچار اندکی ترس هستید با ما همراه شده و بر ترس خود غلبه نمائید .
دلایل ترس از معامله گری
ترس از معامله گری با دلایلی همراه است. هر کدام به صورتی بر افراد مبتدی تاثیر می گذارند. و مانع پیشرفت این افراد در کارشان می شود. با این ترس ها بیشتر آشنا می شویم.
تازه کار بودن
- شروع کار تازه و کم تجربه بودن در این زمینه یکی از دلایل ترس در معامله گری می باشد و افرادی که تازه کار هستند حتی در هنگامی که سودی به دست می آورند یک ترس خاصی را همراه خود دارند و همین امر باعث می شود که بیشتر مردم کار در بورس را ترسناک قلمداد کنند.
ترس از دست دادن سرمایه
این عامل بیش تر در افرادی که کار و شغل اصلی خود را رها کرده اند و به سمت بورس آمده اند نمود پیدا می کند و نگران هستند همین سرمایه ای را که داشته اند و وارد بورس کرده اند از بین برود و بیش تر از قبل از لحاظ مالی ضعیف شوند
اتمام بازار سود ده
از دیگر دلایل ترس در معامله گری ترس از تمام شدن بازار سود ده می باشد به عبارتی وقتی معامله گر برای بار اول شروع به معامله می نماید معامله های ابتدائی او دارای سود می باشد و فرد معامله گر می ترسد که مبادا این سود در همین جا به اتمام برسد.
خوش شانس نبودن
- دلیل دیگر را می توان ناشی از این دانست که فرد احساس می کند خوش شانس نیست. این ترس هم اساسا در افراد مبتدی به وجود می اید و از این رو که با فکر این که من خوش شانس هستم وارد بازار می شود پس از مدتی که با معاملات زیان ده رو برو می شود اعتماد به نفس خود را از دست می دهد و این را به شانس و اقبال گره می زند.
شایعات
نگرانی از شنیدن خبرهای مختلف یکی دیگر از دلایل این ترس است و افراد تازه کار را درگیر می کند. شایعه ها و خبراتی که به گوش ان ها می رسد مستقیما روی تصمیم هایشان اثر می گذارد و همین امر باعث شده که وقتی خبری بر عکس تفکراتشان می شنوند دچار ترس شوند.
وهم از آینده
ترس از معلوم نبودن آینده ی معامله گری باعث می شود که فرد باور نکند این شغل می تواند دائمی باشد و تصویر درستی از آن را ندارد و می ترسد که روزی شکست بخورد
ترس از قضاوت مردم
یکی دیگر از ترس هایی که در معامله گری وجود دارد به دلیل این می باشد که فرد کار خود را رها نموده و هر آن چه به عنوان پس انداز داشته وارد بازار کرده است و حال نگران می باشد که اگر موفق نشود و به سود مد نظر نرسد در مقابل مردم سرافکنده می گردد و همواره این ترس قضاوت شدن توسط مردم را به همراه دارد
راه های مقابله با ترس در معامله گری
برای این که ترس را از خود دور کنید اول تمام ضررهایی را که داشته اید به عنوان یک هزینه ی آموزش در نظر بگیرید و از تجارب خود که باعث آن زیان ها شده است استفاده کنید که مبادا باز هم آن اتفاق برای شما رخ دهد .
نقش تعیین حد ضرر در مقابله با ترس
یک سری قوانین را برای خود وضع کنید و بی گدار به آب نزنید. از اول و پیش از شروع معامله ضرر و سودی را که در نظر بگیرید. هر آنچه که سبب شده دفعه گذشته ضرر کنید را یادداشت نمائید که آن ها را تکرار نکنید. زمانی که شما یک ضرر را برای خود در نظر می گیرید. وقتی پای در معامله گذاشتید و با یک ضرر رو برو شدید که کمتر از آن ضرر مد نظر شما است پس ضرری نکرده اید. این سبب می شود ترس به شما دست ندهد و فوری پا از معامله نمی کشید.
به چشم شغل دوم به فعالیت در بورس نگاه کنید
بورس را لطفا یک سرگرمی حساب نکنید و زمانی که می خواهید وارد آن شوید جدی برخورد کنید و آن را شغل دوم خود بپندارید. کسی از شغل خود نمی هراسد و این جدی بودن سبب می شود که ترس از شما دور گردد. این روند را اگر در پیش بگیرید یقینا برنامه ریزی شده عمل می کنید. با دقت پارامترهای تحلیلی را بررسی می کنید. قیمت ها را درست رفتار شناسی می نمائید و اجازه ی نفوذ احساسات را به کار خود نخواهید داد .
ترس از معامله گری | معامله گر
نبرد در معامله گری
وارد شدن به بورس همچون ورود به میدان نبرد است هر چه در این نبرد شما عاقلانه تر عمل کنید و نقشه های راهبردی را برای پیشرفت داشته باشید حتما پیروز خواهید شد اما اگر با ترس و رفتارهای ناشیانه و بدون تحلیل پا در این میدان بگذارید حتما شکست سنگینی را متحمل می شوید .
افرادی که به عنوان معامله گر وارد بازار بورس می شوند نباید تحت تاثیر احساسات و هیجانات قرار بگیرند. همواره باید با اصول و منطق پیش بروند. استدلال و تصمیم گیری های درست باعث می شود معاملات درستی داشته باشند. با یک استراتژی خوب و پارامتر های دقیق و سنجیده راه موفقیت را هموار نمایند. البته فراموش نکنید همواره داشتن کمی ترس مفید لازمه ی این بازار است. زیرا سبب می شود که فرد با تحلیل های درست معامله نماید و دقت لازم را در کار خود داشته باشد .
تحلیل احساسات معامله گران در فارکس
2- ما در پایگاه خبری بازار مشترک، تنها به اشتباهات معامله گران تازه کار آموزش فارکس برای فارسی زبانان در سراسر جهان می پردازیم و هیچ گونه فعالیتی دیگری در این بازار مالی نداریم. (اسامی کارگزاری های اعلام شده در مطالب آموزشی صرفا جهت بررسی و استفاده از دموهای آموزشی آن ها است)
3- بازار فارکس، بازار خطرناکی است و اگر اشتباه کنید ممکن است سرمایه خود را از دست بدهید. پس حتما با آموزش درست و آگاهی پای به این بازار بگذارید.
تحلیل احساسات معامله گران یا Sentiment Analysis را در کمتر دوره آموزشی خواهید دید. غالبا انواع تحلیل ها را فقط تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال می دانند. در حالی که تحلیل احساسات می تواند بسیار مهم و کارساز باشد. از تجزیه و تحلیل احساسات جهت اندازه گیری و سنجش احساس سایر معامله گران نسبت به یک جفت ارزی خاص استفاده میشود.
بیشتر بخوانید:
قبلاً گفتیم که نوسانات قیمت باید به لحاظ نظری کلیه اطلاعات موجود در بازار را منعکس کند؛ اما متأسفانه، برای ما (یعنی معامله گران فارکس) به این سادگی ها نیست.
بازارهای فارکس به سادگی همه اطلاعات موجود را منعکس نمی کنند؛ چرا که همه معامله گران به شیوهای یکسان عمل می کنند.
به همین دلیل است که تحلیل احساسات در فارکس مهم است. هر معامله گری در مورد نحوه عمل بازار، نظر مختص به خودش را دارد و اینکه در همان جهت بازار معامله کند یا خلاف آن.
بازار دقیقاً مشابه اینستاگرام است. شبکه ای پیچیده و متشکل از افرادی است که میخواهند طرز تفکر یا محصول خود را به ما غالب کنند.
جدا از شوخی، بازار اساساً نشاندهنده احساسی است که همه معامله گران از جمله شما، وارن بافت، یا حسن آقای همسایه نسبت به بازار دارند.
نظرات و عقاید بیان شده توسط هر معامله گری در موقعیت های مختلف به شکل گیری احساسات کلی بازار کمک میکند، بدون توجه به اینکه چه اطلاعاتی در آن وجود دارد.
مشکل این است که به عنوان یک معامله گر خرده پا، هر چقدر هم در مورد یک معامله خاص احساس داشته باشید (مطمئن باشید)، نمیتوانید بازارهای فارکس را به نفع خود تغییر دهید و با خود همراه کنید.
حتی اگر شما واقعاً باور داشته باشید که دلار بالا خواهد رفت و احساستان هم درست باشد، اما سایرین با آن مخالفت کنند، شما نمی توانید بیشتر از این کاری انجام دهید. مگر اینکه شما جورج سوروس یا گلدمن ساکس باشید.
از کجا متوجه احساسات معامله گران شویم؟
اگر مدتی تجربه معامله در فارکس را دارید احتمالا با تصویر زیر مواجه شده باشید.
چنین اطلاعاتی را معمولا در وبسایت بروکرها می توان یافت. این به ما نشان می دهد که چند درصد از تریدرهای این بروکر در معامله خرید و چند درصد در معامله فروش یک جفت ارز خاص هستند.
به عنوان مثال بر طبق اطلاعات بالا، 73 درصد از تریدرها در معامله فروش و 27 درصد در معامله خرید EUR/USD هستند.
و برای USD/CHF می بینیم که 83 درصد در معامله خرید و 17 درصد در فروش هستند.
اینها نشان دهند احساسات معامله گران در این بروکر هستند.
به عنوان یک معامله گر باید همه این مسائل را در نظر بگیرید و باید جو بازار را تجزیه و تحلیل کنید.
چگونه بر اساس این اطلاعات معامله کنیم؟
این به شما بستگی دارد که احساس بازار را بفهمید، اینکه احساس بازار صعودی است یا نزولی؟
سپس شما باید تصمیم بگیرید که چگونه میخواهید درک خود از احساسات بازار را وارد استراتژی تجاریتان نمایید.
اگر میخواهید احساسات بازار را نادیده بگیرید، این انتخاب شماست. اما صراحتا به شما میگوییم که این به ضررتان است!
آنالیز احساسات اغلب به عنوان شاخص معکوس استفاده میشود. چند ایده وجود دارد که چرا این اتفاق میافتد (یعنی اینکه چرا از آنالیز احساسات به عنوان شاخص معکوس استفاده میشود؟)
یک ایده پشت این مساله، این است که اگر همه (یا تقریباً همه) احساس یکسانی دارند، پس زمان آن است که نوگرا شویم و برخلاف احساسات عموم معامله کنیم.
به عنوان مثال، اگر همه به یورو/دلار آمریکا (یورو در مقابل دلار آمریکا) خوشبین هستند، ممکن است این زمانی برای فروش باشد (یعنی بر عکس آنها عمل کنیم).
چرا؟ متاسفانه باید بیشتر درس های مدرسه را بخوانید تا متوجه شوید.
ایده دیگر این است که اغلب معاملهگران خرده پا در فارکس (متاسفانه) تازه کار هستند و ضرر می کنند. بسته به اینکه از کجا آمار تهیه می کنید، بین ۷۰ تا ۸۰ درصد از معامله گران خرده پا، پول خود را از دست میدهند.
بنابراین اگر میدانید که همه این معامله گران بیسود که معمولاً اشتباه میکنند و در حال حاضر در پوزیشن خرید یورو/دلار آمریکا هستند ……………. خب چه می کنید؟
بله ممکن است ایده خوبی باشد که برعکس آنها معامله کنید.
اینکه قادر باشید احساسات بازار را بسنجید یا به آنالیز احساسات بپردازید، میتواند ابزار مهمی در جعبهابزار شما به شمار رود.