برای مدیران استراتژی

اصول مديريت
امروزه با توجه به دستیابی به اهداف و چشم اندازی که سازمانها و کشورها برای خود ترسیم می کنند و همچنین تغییرات و تحولاتی که در محیط پدید آمده است تحلیل استراتژی سازمان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. پدیده جهانی شدن و ظهور اینترنت باعث شده است که مقوله استراتژی در سطح جهانی و سازمانهای مجازی از موضوعات به روز مدیریت باشد. مطالب در این حوزه به دو صورت طبقه بندی و ارائه می گردند:
الف:براساس بازارها و حیطه فعالیت سازمانها با این توصیف مطالبی در مورد موضوعات تخصصی استراتژیک در حوزههای ذیل بیان می گردد:
مدیریت استراتژیک در برای مدیران استراتژی سازمانهای تولیدی و خدماتی
هدف نهایی مدیران موسسات تولیدی یا خدماتی بقاء و رشد سازمان خود می باشد. و لذا اگر از مدیران این این سازمان¬ها سوال شود که استراتژی شما برای بقا و ماندگاری در محیط رقابتی امروزی چیست، در پاسخ خواهند گفت «سودآوری بلند مدت». براورده سازی و نیل به چنین هدفی امروزه بسیار مشکل است و نیازمند شناسایی و مدیریت عوامل مختلف داخل و خارج سازمان می باشد. از جمله عوامل اثرگذار بر استراتژی فوق که در اکثر قریب به اتفاق سازمان¬های تولیدی و خدماتی مطرح می¬باشند می¬توان به رضایت مشتری، رقبا، تکنولوژی،نیروی انسانی، سیاست¬های کوتاه و بلند مدت، هزینه، کیفیت، سود خالص و . اشاره کرد. این عوامل سبب شده¬اند که سازمانهای مختلف تولیدی و خدماتی در سرتاسر جهان برای دستیابی به سودآوری بلندمدت تکاپو کنند. مدیران چنین شرکت¬هایی در فکر هستند که چگونه می¬توان در شرایط گنگ و مبهم و محیط کاملا رقابتی بازار بر دیگر رقبا غلبه کرد؟ پاسخ این سوال، ضرورت کسب و کار در جهان امروز را مشخص می¬کند. از میان عوامل مذکور رضایت مشتری مهمترین نگرانی سازمان می¬باشد. با جلب رضایت مشتریان است که می¬توان بر رقبا غلبه نمود و سود سازمان را پیوسته افزایش داد. میزان رضایت¬مندی مشتریان بستگی به مجموعه ویژگی ها و خصوصیات محصول دارد. بر اساس تفکرات جیمز ووماک که از صاحب نظران حوزه تولید ناب می¬باشد، سه ویژگی باید در محصولات وجود داشته باشد تا منجر به رضایت¬مندی همیشگی مشتریان شود.
مدیریت راهبردی در سازمانهای دولتی
برنامه ریزی استراتژیک در بخش خصوصی توسعه یافته است. تجارب اخیر مبین آن است که رویکردهای برنامه ریزی استراتژیک که در بخش خصوصی تدوین شدهاند میتوانند به سازمانهای عمومی و غیرانتفاعی و هم چنین جوامع و دیگر نهادها کمک نمایند تا با محیطهای دستخوش تغییر، برخوردی مناسب داشته و به شیوهای کارسازتر عمل کنند. البته این به آن معنا نیست که همه رویکردهای برنامه ریزی استراتژیک بخش خصوصی در بخشهای عمومی و غیرانتفاعی به یک اندازه کاربرد داشته باشند.
برایسون مدلهای برنامه ریزی استراتژیک را بررسی کرده و شرایط بکارگیری آنها را در بخشهای عمومی و غیرانتفاعی مورد تحلیل قرار میدهد و در نهایت خود رویکردی ارائه میدهد که در بخشهای عمومی و غیرانتفاعی قابل کاربرد باشد.
نمودار آمده در آخر این بخش مراحل فرایند برنامه ریزی استراتژیک در قالب مدل برایسون را نمایش میدهد. همانطور که اشاره شد این مدل نتیجه بررسی خصوصیات مدلهای قبلی و رفع نقاط ضعف آنها برای کاربرد در سازمانهای عمومی و غیرانتفاعی میباشد. همانطور که ملاحظه میشود این مدل شامل یک فرایند پیوسته (مطابق با تعریف برنامه ریزی) و تکرارپذیر میباشد که برای مدیران استراتژی پیش از اتخاذ هر تصمیمی آغاز شده و پس از اجرای آن تصمیم ادامه مییابد. در این جا این فرایند در قالب ده مرحله شرح داده میشود. از خصوصیات این فرایند این است که نتایج حاصل از هر مرحله میتواند در بازنگری یا تکمیل مراحل پیش از آن مورد استفاده قرار گیرند.برای مدیران استراتژی
مراحل فرایند برنامه ریزی استراتژیک در مدل برایسون به شرح زیر میباشد:
(۱) توافق اولیه: در این مرحله ضرورت برنامه ریزی استراتژیک برای سازمان مورد برنامه ریزی بررسی شده و آشنایی با این نوع برنامه ریزی حاصل میشود. سازمانها، واحدها، گروهها یا افرادی که باید در برنامه ریزی درگیر شوند مشخص گردیده و توجیه میشوند. مراحلی که در برنامه ریزی باید انجام شوند شرح داده میشوند. روش انجام برنامه ریزی، زمانبندی انجام، آییننامههای مورد نیاز برای جلسات و نحوة گزارشدهی مشخص میگردند. منابع و امکانات لازم تعیین میگردند.
(۲) تعیین وظایف: وظایف رسمی و غیررسمی سازمان «باید هایی» است که سازمان با آنها روبروست. در این مرحله هدف اینست که سازمان و افراد آن وظایفی را که از طرف مراجع ذیصلاح (دولت، مجلس و...) به آنها محول شده است شناسایی نمایند. شاید این هدف به ظاهر خیلی روشن باشد ولی این واقعیت در بیشتر سازمانها وجود دارد که بیشتر افراد اختیارات و وظایف سازمانی را که در آن مشغول بکارند نمیدانند و اساسنامه آن را حتی برای یکبار مطالعه نکردهاند. از طرف دیگر وظایف محول شده به سازمان عموماً کلی بوده و تمام فضایی را که سازمان میتواند در آن فعالیت کند تعریف نمیکند. بنابراین ضروری است که با مطالعه وظایف مکتوب و مصوب سازمان اولاً با آن وظایف آشنا شد (که از این طریق بعضی از اختیارات و ذینفعان سازمان نیز شناسایی میگردند)، ثانیاً مواردی را که در حیطه اختیارات سازمان قرار میگیرند اما تا بحال کشف نشدهاند، شناخت.
(۳) تحلیل ذینفعان: ذینفع فرد، گروه یا سازمانی است که میتواند بر نگرش، منابع یا خروجیهای سازمان تأثیر گذارد و یا از خروجیهای سازمان تأثیر پذیرد. تحلیل ذینفعان پیشدرآمد ارزشمندی برای تنظیم بیانیه مأموریت سازمان است. تحلیل ذینفعان بسیار ضروری است، چرا که رمز موفقیت در بخش دولتی و غیرانتفاعی ارضای ذینفعان کلیدی سازمان است. اگر سازمان نداند که ذینفعانش چه کسانی هستند، چه معیارهایی برای قضاوت درباره سازمان به کار میبرند، و وضعیت عملکردی سازمان در قبال این معیارها چیست، به احتمال زیاد نخواهد توانست فعالیتهایی را که باید برای ارضای ذینفعان کلیدی خود انجام دهد، شناسایی کند.
(۴) تنظیم بیانیه مأموریت سازمان: مأموریت سازمان جملات و عباراتی است که اهداف نهایی سازمان، فلسفه وجودی، ارزشهای حاکم بر سازمان و نحوة پاسخگویی به نیاز ذینفعان را مشخص میکند. علاوه بر این موارد، اختلافات درون سازمانی را مرتفع ساخته و بستر بحثها و فعالیتهای سازنده و مؤثر را هموار میکند. توافق بر مأموریت سازمان، تمام فعالیتهای آن را همسو میسازد و انگیزش و توجه ذینفعان سازمان خصوصاً کارکنان آن را افزایش میدهد.
(۵) شناخت محیط سازمان: اساس استراتژیک عمل کردن شناخت شرایط است. یک بازیکن موفق فوتبال علاوه بر اینکه از تواناییها و وظایف هر یک از اعضای تیم خود آگاهی دارد، سعی میکند شرایط تیم مقابل و نقاط قوت و ضعف هر یک از افراد آن را دریابد و با داشتن این مأموریت در ذهن یعنی پیروز شدن در بازی، در هر لحظه بهترین حرکت را انجام دهد. برای اینکه یک سازمان نیز در رسیدن به مأموریت خود موفق گردد باید شرایط حاکم بر خود را به خوبی شناسایی نماید. در این مرحله، محیط خارجی سازمان در قالب شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی مورد بررسی قرار گرفته و نقاط قوت و ضعف آنها برای سازمان تعیین میگردند. در راستای شناخت محیط سازمان، در این مرحله محیط داخلی نیز در قالب ورودیها، خروجیها، فرایند و عملکرد سازمان مورد مطالعه قرار میگیرند.
(۶) تعیین موضوعات استراتژیک پیش روی سازمان: این مرحله قلب فرایند برنامه ریزی استراتژیک است. موضوعات استراتژیک تصمیمات سیاسی و اساسی هستند که بر اختیارات، مأموریت، ارزشها، محصول یا خدمات ارائه شده، مراجعان یا استفادهکنندگان، هزینهها، تأمین منابع مالی، سازمان یا مدیریت تأثیر میگذارد. هدف این مرحله تعیین انتخابهایی است که سازمان با آنها مواجه است.
(۷) تعیین استراتژیها: به منظور پرداختن به هر یک از موضوعات استراتژیک پیش روی سازمان باید اقداماتی صورت گیرد که در قالب برنامهها، اهداف، طرحها و . . . بیان میشوند. این اقدامات استراتژی نامیده میشوند. در واقع استراتژی عبارتست از قالبی از اهداف، سیاستها، برنامهها، فعالیتها، تصمیمات یا تخصیصهای منابع که مشخص میکنند سازمان چیست، چه کاری انجام میدهد و چرا آن را انجام میدهد. استراتژیها میتوانند تحت سطوح سازمانی، وظایف و محدودة زمانی متفاوتی تعریف شوند.
(۸) شرح طرحها و اقدامات: این مرحله میتواند در قالب مرحله قبل، مرحله تعیین استراتژیها، انجام شود اما از آنجایی که کار برنامه ریزی استراتژیک با تعیین استراتژیها به پایان میرسد و برای مدیران استراتژی اجرای آن در قالب تعریف طرحها و اقدامات و مدیریت استراتژیک برنامه تهیه شده انجام میشود این تفکیک صورت گرفته است. به عبارت دیگر از این مرحله به بعد از مدل برایسون مربوط به اجرای برنامه و مدیریت استراتژیک میگردد. در این مرحله به منظور اجرای هر یک از استراتژیهای انتخاب شده تعدادی طرح و اقدام تعریف میگردد.
(۹) تنظیم دورنمای سازمانی برای آینده: در این مرحله، توصیفی از شرایط آینده سازمان در صورت بکارگیری استراتژیهای تدوین شده و استفاده از تمام نیرو و منابع سازمان، ارائه میشود. این توصیف دورنمای موفقیت سازمان نامیده میشود که در آن شرحی از مأموریت، استراتژیهای اساسی، معیارهای عملکرد، بعضی از قواعد تصمیمگیری مهم و استانداردهای اخلاقی مد نظر همة کارمندان ارائه میشود. در صورت تنظیم چنین دورنمایی، افراد سازمان خواهند دانست که چه انتظاری از آنها میرود، پویایی و همسویی انگیزه و نیروی افراد در رسیدن به اهداف سازمان به وجود آمده و نیاز به نظارت مستقیم کاهش مییابد.
(۱۰) برنامه عملیاتی یکساله: در این مرحله با استفاده از اطلاعات تدوین شده در مرحله هشتم و بر اساس اولویتهای تعیین شده توسط تصمیمگیران، یک برنامه عملیاتی تهیه شده و بر اساس آن مدیریت و کنترل طرحها و اقدامات انجام میشود.
الفباي برنامهريزي استراتژيك
آنچه گذشت تعریف مختصری از ماهیت برنامهریزی استراتژیک بود. اما سئوال دیگر این است که چرا سازمانها از فرایند برنامهریزی استراتژیک استفاده میکنند؟ بر اساس عبارت جذاب و اقناع کننده مارك مور، هدف نهایی برنامهريزي استراتژيك در آمریکا و سایر نقاط جهان، كمك به سازمانهاي عمومی و غيرانتفاعي به منظور ایجاد ارزش عمومی است. وی مسئولیت ايجاد ارزش برای مدیران استراتژی اجتماعی را صرفاً در زمره وظایف مدیران میشمارد، در حالي كه با توجه به گستردگی این هدف، ایجاد ارزش عمومی فراتر از مسئوليت یک فرد، گروه یا سازمان به نظر میرسد. ايجاد ارزش عمومی به معناي سرمايهگذاري، تدوین خطمشي و برنامه، اجرای پروژه، ارایه خدمات و ایجاد زيرساختهاي فيزيكي، تكنولوژيكي و اجتماعي است كه از طریق آنها انتظارات جامعه ارتقاء یافته و کالاهای عمومی با کمترین قیمت در اختیار مردم قرار میگیرد. در ايالات متحده، ايجاد ارزش عمومی به معنی بهبود كيفيت زندگي، تامین آزاديهای فردی و تولید شادی بیشتر در زندگی تمامی افراد جامعه در عین پایبندی به منافع و مصالح ملی تعریف میشود. این بدان معناست که تاثیرات مفید تلاشهای سازمان بر زندگی آیندگان نامحدود بوده و جهان هستی همواره چیزی بهتر از آنچه در آن کاشتهایم به ما ارزانی میدارد. برنامهريزي استراتژيك بسیار شبیه آن چیزی است که آبراهام لينكلن آن را گوش سپردن به الهامات «فرشتگان خیر و برکت» یا به عبارت دیگر «ساماندهي برترين و والاترين اميدها و آمالمان» مینامد. در این دیدگاه، برنامهريزي استراتژيك یعنی «ساختن آینده» (کریگر 2000) که نشات گرفته از «رویای آمریکایی» دلبانکو است. از این گذشته، برنامهريزي استراتژيك در تمامی کشورها در صدد است به افراد، سازمانهای درگیر و ذینفعان کمک کند تا اهداف نهایی خود را دنبال کرده و یا به بیان دیگر ارزش اجتماعی خلق كنند.
نقش فناوری در مدیریت عملکرد استراتژیک
همیشه و در هر شرکت و سازمانی، میان استراتژی و اجرا شکافهایی وجود دارد. فناوری یکی از مواردی است که نقش بسیار مهمی در مدیریت عملکرد استراتژیک ایفا میکند.
یک سیستم مدیریت عملکرد، در واقع فرایند استراتژیکی است که شرکت شما برای مدیریت اهداف، رشد و بهرهوری کارمندان استفاده میکند. استفاده از کارتهای امتیازی یا کارتهای ارزیابی متوازن در سازمانها کمک میکند تا بتوانیم درست و اصولی، شکاف میان استراتژی و اجرا را پر کرده و هدفمند عمل کنیم.
چرا داشتن یک سیستم مدیریت عملکرد مهم است؟
سیستم مدیریت عملکرد کمک میکند تا بهترین سازمان و کارمندان را داشته باشید. دلیل این امر، ایجاد شفافیت پیرامون اهداف فردی و اهداف سازمانی است. این سیستم به پرورش استعدادهای درون سازمان، تعامل بیشتر با کارمندان و ایجاد یک برند کارفرمایی موفق که بهترین نیروهای موجود در صنعت را به خود جلب میکند، منجر میشود.
ما به ۵ دلیل به شما توصیه میکنیم تا از فناوری برای مدیریت عملکرد سازمانتان استفاده کنید. روشهای قدیمی و منسوخ شده باعث میشوند تا سازمان شما از سایر رقبا عقب بماند.
به راحتی و با کمترین اتلاف وقت، به تمام اطلاعات موجود دسترسی دارید
امروزه صرفهجویی در وقت حرف اول را میزند. دسترسی سریع به دادهها کمک میکند تا کارمندان، مدیران و رهبران نسبت به هرگونه تغییر یا مشکل در سیستم بتوانند به سرعت واکنش نشان دهند.
روندها و ناهنجاریهای عملکردها به سادگی شناسایی میشوند
یک فرآیند مبتنی بر داده به شما امکان میدهد تا به جای این که وقت خود را صرف نقاط قوت سازمان کنید، توجهتان معطوف به بخشهای شود که در آن ضعف دارید. با این روش بهتر میتوانید مشکلات پیچیده را برطرف کنید.
راحتتر عملکرد کارمندان را بررسی میکنید
یک سازمان برای رسیدن به اهدافش نیاز دارد تا واحدهای آن به شکل هماهنگ با هم پیش بروند. بنابراین مشاهده پیشرفت به سمت برای مدیران استراتژی اهداف تجاری و بازخورد و بررسی دادههای عملکرد کارکنان در واحدهای مختلف به شما این امکان را میدهد تا بتوانید وضعیت کاری سازمان را به شکل کاملا شفاف بررسی کنید.
یک اندازهگیری دقیق به شما میدهد
استفاده از فناوری در مدیریت عملکرد استراتژیک به شما امکان میدهد تعیین کنید که کدام فرایندها باید اصلاح شوند، چه زمانی یک دوره آموزشی برای کارکنان لازم است و کدام تیمها یا نیروها نیاز به بازآموزی دارند.
سوابق عملکردی کارمندان را ثبت میکند
فناوری باعث میشود تا سوابق عملکردی نیروها ثبت شود. این امر در صورتي كه يك كارمند احساس كند ناعادلانه مورد ارزيابي قرار گرفته است، به کمک برای مدیران استراتژی سازمان میآید.
یکی از فناوریهای موجود برای مدیریت عملکرد استراتژیک، استفاده از کارت امتیازی یا کارت ارزیابی متوازن است.
کارت امتیازی متوازن چیست؟
کارت امتیازی متوازن یا همان Balanced Score Card با نمایش سطح عملکرد یک سازمان، کمک میکند تا مدیران بتوانند در جهت بهبود عملکرد واحدهای موجود در آن سازمان پیش بروند. رویکرد کارت امتیازی متوازن (BSC) در تعیین جایگاه سازمان این امکان را فراهم میکند تا بتوان از این ابزار برای پیدا کردن نواقص و عارضههای موجود در یک سازمان استفاده کرد. در این راستا تنها باید سعی کنید تا معیارهای مناسبی برای اندازهگیری عملکرد مجموعهتان تعریف کرده و آنها را به کار گیرید.
کارتهای امتیازی باید بتوانند تعدادی از فرایندهای مدیریتی را پشتیبانی کنند. فرایندهای حیاتی یک سازمان که در سال ۲۰۰۳ توسط دانشکده بازرگانی کرانفیلد شرح داده شد، شامل موارد زیر هستند:
- شفافسازی و تفسیر استراتژیهای شرکتی
- برقراری ارتباط و پیوند میان اهداف و اقدامات استراتژیک
- برنامهریزی و تعیین اهداف و همسویی با طرحهای راهبردی
- ارتقا یادگیری و بازخوردهای راهبردی
انجام این فرایندها نیاز به سیستمی دارد که از توسعه برنامههای عملیاتی در سطح شرکت پشتیبانی کند و به وضوح با اهداف سطح بالای سازمانی مرتبط باشد.
شفافسازی و تفسیر چشمانداز و استراتژی
برای پشتیبانی از این فرایند، یک سیستم مدیریت عملکرد استراتژیک ابتدا باید برای مدیران استراتژی از تجزیه و تحلیل دقیق فعالیتها و نتایج در بررسی عملکرد اولیه، که قبل از تدوین یک برنامه استراتژیک ارائه میشود، پشتیبانی کند. اگر شرکتی روش کارت امتیازی متوازن را انتخاب میکند، این سیستم باید از رابطه علت و معلولی بین موضوعات مختلف، KPIها، طرحها و فرضیات نیز پشتیبانی کند.
برقراری ارتباط و پیوند میان اهداف و اقدامات استراتژیک
بسته به توانایی هر بخش برای کمک به رسیدن به هدف کلی، مسئولیتپذیری باید با تعیین هدف عملکرد تضمین شود. اقدامات هر واحد با موضوع، هدف و شاخص کلیدی عملکرد مرتبط است و به سازمان اجازه میدهد تا بر اجرا و موفقیت برنامه استراتژیک خود نظارت کند.
برای حصول اطمینان از تمرکز در این بخش، مدیران عملیاتی باید فقط بخشی از برنامه استراتژیک خود را ببینند که از آن طریق میتوانند طرحهای خود را برای دستیابی به اهداف استراتژیک مشخص شده اضافه کنند.
تعیین اهداف و همسویی با طرحهای راهبردی
این مرحله، همان بخشی است که مدیران ارشد، کل برنامه از جمله طرحهای عملیاتی را بررسی میکنند. آنها باید بتوانند اهدافی را در برنامه وارد كنند كه میتواند به صورت دستی یا الكترونیكی با سایر ماژولهای سیستم عملکرد استراتژیك، مانند بودجهبندی و گزارشدهی مرتبط باشد.
به این ترتیب، سازمان میتواند بودجههایی را به طرحها، ایدهها و نوآوریها اختصاص دهد، قرار داشتن هزینهها و منابع درون طرح را بازبینی کند و مطمئن شود که نتایج با اهداف سازمان هم راستا هستند.
ارتقا یادگیری و بازخوردهای راهبردی
یک سیستم مدیریت عملکرد استراتژیک باید بتواند نتایج را مستقیما از سیستمهای پشتیبانیکنندهای مانند انبارهای تعاملی یا دادههای موجود وارد کند. دامنه وسیعی از گزارشها که باید به طور خودکار در دسترس باشد، به سازمان کمک میکند تا تعیین کند آیا برنامه استراتژیکی که انتخاب کرده، درست کار میکند یا خیر.
این گزارشها از این جهت انعطافپذیر هستند که میتوانند توسط کاربران نهایی تنظیم شوند و اجازه میدهند که اقدامات از منظر چشمانداز کارت امتیازی متوازن و همچنین از منظر مسئولیت گزارش شوند. در حالت ایدهآل، یک سیستم مدیریت عملکرد استراتژیک باید قادر به تولید موارد زیر باشد:
- گزارش نتایج عملکرد: برای دیدن رابطه بین فعالیتها و نتایج
- گزارش روند: برای بررسی این که آیا نتایج در مقایسه با دوره گذشته بهتر یا بدتر شده و چه کسی مسئول این فعالیت است؟
- گزارش مسئولیت: برای نشان دادن همه مسئولیتهای استراتژیک یک شخص و عملکرد او نسبت به اهداف مرتبط
- گزارش مشارکت واحد: برای مشاهده و بررسی این که هر واحد بر اساس چشمانداز، چگونه به عملکرد کلی کارتهای ارزیابی کمک میکند.
- گزارشهای موقت یا یک بار مصرف
در نهایت، یک سیستم مدیریت برای مدیران استراتژی عملکرد استراتژیک باید از این جهت انعطافپذیر باشد که به سازمانها امکان میدهد از چند جهت به کارت امتیازی متوازن نزدیک شوند.
مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک عبارت است از برنامه ریزی، نظارت، تجزیه و تحلیل و ارزیابی مداوم کلیه موارد ضروری که یک سازمان برای تحقق اهداف خود نیاز دارد. تغییر در محیط های کاری سازمان ها را ملزم می کند که استراتژی های موفقیت خود را دائما ارزیابی کنند. فرایند مدیریت استراتژیک به سازمانها کمک می کند تا وضعیت موجود خود را بررسی کرده ، استراتژی ها را بیرون بیاورند، آن ها را مستقر کنند و اثربخشی استراتژی های مدیریت پیاده سازی شده را تجزیه و تحلیل کنند. دانستن این استراتژی ها برای موفقیت در مدیریت کسب و کار و یافتن راه های ارتباط بهتر با مشتری ضروری است.
مزایای مدیریت استراتژیک
به طور کلی تصور می شود که مدیریت استراتژیک دارای منافع مالی و غیرمالی است. یک فرآیند مدیریت استراتژیک به سازمان و مدیران آن کمک می کند تا در مورد آینده خود با انجام مسئولیت اصلی هیئت مدیره ، فکر و برنامه ریزی کنند. مدیریت استراتژیک هدفی را برای سازمان و کارکنان آن تعیین می کند. بر خلاف برنامه های استراتژیک یکبار انجام شده ، مدیریت استراتژیک موثر به طور مداوم فعالیت های یک سازمان را برنامه ریزی ، نظارت و آزمایش می کند ، در نتیجه بهره وری عملیاتی ، سهم بازار و سودآوری بیشتر حاصل می شود.
مفاهیم مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک مبتنی بر درک صحیح سازمان از ماموریت آن است. چشم انداز آن برای جایی که می خواهد در آینده باشد و ارزش هایی که اقدامات آن را راهنمایی می کند. این فرایند نیازمند تعهد به برنامه ریزی استراتژیک است و همچنین می توان گفت زیرمجموعه ای از مدیریت تجارت است که شامل توانایی سازمان در تعیین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت می شود. برنامه ریزی استراتژیک همچنین شامل برنامه ریزی تصمیمات استراتژیک ، فعالیت ها و تخصیص منابع مورد نیاز برای دستیابی به این اهداف است.
5 مرحله در فرآیند مدیریت استراتژیک
مکاتب گوناگونی در مورد چگونگی انجام مدیریت استراتژیک وجود دارد و دانشگاهیان و مدیران چارچوب های بسیاری را برای هدایت روند مدیریت استراتژیک ایجاد کرده اند. به طور کلی ، این فرآیند معمولاً شامل پنج مرحله است:
- ارزیابی جهت استراتژیک فعلی سازمان
- شناسایی و تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف داخلی و خارجی
- تدوین برنامه های عملیاتی
- اجرای برنامه های عملیاتی
- ارزیابی میزان موفقیت برنامه ها و تغییر برنامه ها در صورت نیاز
ارتباطات موثر ، جمع آوری داده ها و فرهنگ سازمانی مثیت نیز نقش مهمی در روند مدیریت استراتژیک، به ویژه در شرکت های بزرگ دارند. عدم ارتباط و فرهنگ سازمانی منفی می تواند منجر به عدم انطباق در برنامه مدیریت استراتژیک سازمان و فعالیت های انجام شده توسط واحدهای مختلف تجاری و ادارات شود. بنابراین ، مدیریت استراتژیک شامل تجزیه و تحلیل تصمیمات تجاری چند کاره قبل از اجرا برای اطمینان از همخوانی آنها با برنامه های استراتژیک است.
انواع روش های مدیریت استراتژیک
انواع استراتژی های مدیریت استراتژیک با گذشت زمان تغییر کرده اند. رشته مدرن مدیریت استراتژیک ریشه در دهه 1950 و 1960 دارد. از متفکران برجسته این حوزه می توان به پیتر دراکر (Peter Drucker) اشاره کرد که گاهی به عنوان پدر یا بنیانگذار مدیریت مدرن نیز شناخته می شود. از جمله مشارکت های وی این ایده اساسی بود که هدف از تجارت ایجاد مشتری است و آنچه مشتری می خواهد تعیین می کند که یک کسب و کار از چه چیزهایی تشکیل شود. وظیفه اصلی مدیریت ، بهینه سازی منابع و ایجاد توانایی در کارمندان جهت رسیدگی موثر به نیازها و ترجیحات متغیر مشتریان است. این نگاه دراکر به خوبی مشخص می کند که علت اهمیت CRM چیست.
در دهه 1980 ، یکی از اساتید رشته تجارت در دانشگاه هاروارد به نام تئودور لویت ، استراتژی متفاوتی را با تمرکز بر مشتری ایجاد کرد. این استراتژی با تأکید قبلی بر تولید متفاوت بود؛ به این معنا که ایجاد یک محصول با کیفیت بالا موفقیت را تضمین می کند.
صلاحیت متمایز ، اصطلاحی است که در سال 1957 توسط دانشمند جامعه شناسی و حقوق ، فیلیپ سلزنیک معرفی شد و بر ایده صلاحیت های اصلی و مزیت رقابتی در تئوری مدیریت استراتژیک متمرکز بود. این امکان ایجاد چارچوبی برای ارزیابی نقاط قوت و ضعف یک سازمان در رابطه با تهدیدها و فرصت های موجود در محیط خارجی آن را فراهم می آورد.
هنری مینتزبرگ دانشمند کانادایی مدیریت نتیجه گرفت که روند مدیریت استراتژیک می تواند پویاتر و کمتر از آنچه نظریه پردازان مدیریت فکر می کردند قابل پیش بینی باشد. وی استدلال کرد «حوزه مدیریت استراتژیک توانایی پرداخت به یک تعریف واحد از استراتژی را ندارد.» در عوض ، وی 5 تعریف از استراتژی و روابط متقابل آنها را بیان کرد:
5 تعریف از استراتژی و روابط متقابل آنها
- برنامه ریزی: استراتژی به عنوان یک اقدام عملی آگاهانه برای مقابله با یک وضعیت.
- ترفند: استراتژی به عنوان مانوری برای گریز از رقبا ، که همچنین می تواند بخشی از یک برنامه باشد.
- الگو: استراتژی ناشی از سازگاری در رفتار که می تواند مستقل از یک برنامه باشد.
- موقعیت: استراتژی به عنوان یک نیروی واسطه یا تطبیق بین سازمان و محیط ، که می تواند با هر یا تمام این 5 مورد سازگار باشد.
- چشم انداز: استراتژی به عنوان یک مفهوم یا یک روش ریشه ای برای درک جهان که می تواند با هر یا همه این 5 مورد سازگار باشد؛ مثلا یک برند که برای اولین بار محصولی را به بازار عرضه می کند در مقابل برندی که یک محصول تکراری را تولید می کند دو چشم انداز متفاوت خواهند داشت.
داشتن یک فرآیند مشخص برای طراحی و اجرای استراتژی برای مدیران استراتژی های یک سازمان به مدیران آن کمک می کند تا تصمیمات منطقی بگیرند و اهداف جدید را سریعا توسعه دهند تا با فناوری در حال پیشرفت ، شرایط بازار و تجارت همگام باشند. بنابراین ، مدیریت استراتژیک می تواند به یک سازمان در به دست آوردن مزیت رقابتی ، بهبود سهم بازار و برنامه ریزی برای آینده خود کمک کند.
مدیریت استراتژیک
ورای هر یک از اعمال و رفتارهای یک انسان، فکر و اندیشه ای نهفته است، به عبارت دیگر، هر انسانی قبل از هر کاری در مورد آن پردازش ذهنی می کند. سازمانها نیز از نظر فکرکردن همانند انسانها هستند و مدیریت استراتژیک، فکر و اندیشه ی آنهاست، یعنی سازمانها برای انجام فعالیتهای خود باید در مورد درست بودن آن فکر کنند و این کار برعهدهی مدیریت استراتژیک است.
هر یک از مدلهای ارائه شده در مدیریت استراتژیک در واقع نوعی روش منظم و سیستماتیک در مورد این فکرکردن است. روش علمی و منظم فکرکردن در مورد فعالیتهای سازمان در قالب مدلهای مدیریت استراتژیک مطرح میگردد.
اکثر مدلهای مطرح شده توسط صاحبنظران مدیریت استراتژیک، در این نکته مشترکند که مدیریت استراتژیک دارای سه مرحله اصلی است:
- برنامه ریزی
- اجرا
- کنترل استراتژیها
این سه مرحله سه بخش به هم وابستهی الگوی جامع مدیریت استراتژیک هستند. هیچ کدام بدون دیگری مؤثر نیستند، بلکه ترکیب آنها موجب اثر بخشی و هم افزایی خواهد شد. در مرحله برنامه ریزی، استراتژی ها و جهت گیری های مناسب انتخاب شده و سپس در مراحل بعدی، اجرا و کنترل می شوند.
از دانشجویان در درس برنامه ریزی استراتژیک برای مدیران انتظار میرود که پس از گذراندن این درس توانمندی های زیر را کسب نمایند:
1. درک مفاهیم زیر بنایی مدیریت استراتژیک و نگرش استراتژیک
2. توانمندی تدوین مقصد استراتژیک سازمان
3. انجام تحلیل محیط داخلی سازمان
4. انجام تجزیه و تحلیل محیط خارجی سازمان
5. آشنایی با انواع استراتژی های سازمانی
6. توانمندی در ارزیابی و اولویت بندی استراتژی ها و انتخاب استراتژی های برتر
ویژگی دوره:
این درس، در 12 جلسه(12هفته) در قالب محتوای تولید شده در پرتال درس ارایه می شود.
اجزای الگوی مدیریت استراتژیک هم به صورت علمی و هم به صورت ارایه مثال؛ در طول دوره تدریس می شود.
2جلسه حضوری(ابتدا و انتهای دوره) و 2 جلسه کلاس مجازی در طول دوره به صورت تکمیلی برگزار می شود.
برای مدیران استراتژی
آینده شغلی، دروس و گرایشات رشته مهندسی ایمنی
آشنایی با بازار کار، دروس و ادامه تحصیل در رشته منطق
آشنایی با دروس ، بازار کار و آینده شغلی رشته سم شناسی
یک مهندس رشته کنترل چه کاری انجام می دهد؟
آشنایی با رشته روابط عمومی؛ رشته ای مفید و پر درآمد
دروس ، آینده شغلی و ادامه تحصیل در رشته پزشکی هسته ای
بازار کار، دروس و آینده شغلی رشته ژئوفیزیک
راهکار های ساده گرفتن فالوور و لایک و کامنت * مشاهده
فالوور واقعی و لایک زن رو از ما بخواهید!
آشنایی با رشته مدیریت استراتژیک
رشته مدیریت استراتژیک
معرفی مدیریت اجرایی گرایش استراتژیک
مدیریت استراتژیک عبارت است از بررسی محیطی (هم محیط خارجی و هم محیط داخلی ) تدوین استراتژی، اجرای استراتژی، ارزیابی و کنترل. بنابراین مدیریت استراتژیک بر نظارت و ارزیابی بر فرصت ها و تهدیدهای خارجی در سایه توجه به نقاط قوت و ضعف یک شرکت تأکید دارد.
مجموعه مدیریت اجرایی و گرایش های آن، با هدف پرورش مدیرانی کارآمد و توانمند که قابلیت ارتقای مستمر بهره وری سازمانی را داشته باشند، طرح ریزی شده و در جمع گزینه های موجود برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد قرار گرفته است.
مراحل مدیریت استراتژیک چیست؟
فرآیند مدیریت استراتژیک در بر گیرنده سه مرحله می شود :
۱- تدوین استراتژی ها
۲- اجرای استراتژی ها
۳- ارزیابی استراتژی ها
مقصود از تدوین استراتژی این است که مأموریت شرکت تعیین شود. شناسایی عواملی که در محیط خارجی، سازمان را تهدید می کنند یا فرصت هایی را به وجود می آورند. شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعیین هدف های بلند مدت، در نظر گرفتن استراتژی های گوناگون و انتخاب استراتژی های خاص جهت ادامه فعالیت.
اجرای استراتژی ها ایجاب می کند که سازمان هدف های سالانه در نظر بگیرد، سیاست ها را تعیین کند، در کارکنان انگیزه ایجاد کند و منابع را به گونه ای تخصیص دهد که استراتژی های تدوین شده به اجرا در آید.
ارزیابی استراتژی ها بدان سبب باید استراتژی های را مورد ارزیابی قرار داد که موفقیت امروز نمی تواند موفقیت فردا را تضمین نماید. موفقیت همیشه موجب بروز مسائل جدید و گوناگون می شود، سازمانی که به وضع کنونی خود بسنده نماید یا دچار تکبر شود محکوم به فنا خواهد بود.
مزایای مدیریت استراتژیک چیست؟
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را می دهد که به شیوه ای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث می شود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیت هایش به گونه ای درآید که اعمال نفوذ نماید و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.
ویژگی های مدیریت استراتژیک چیست؟
مدیریت استراتژیک، ویژگی هایی را که مدیریت کلی داراست در بر می گیرد، اما متفاوت از این ویژگی ها، از یک سری خصوصیات که مختص مدیریت استراتژیک است می توان بحث کرد.
• قبل از هر چیز مدیریت استراتژیک یک وظیفه مدیریتی عالی (بلند پایه) است: مدیریت استراتژیک چون بطور کامل مربوط به متوجه آینده سازمان بوده و سعی در مشخص کردن راستا و جهت برای آن دارد، بدان جهت وظیفه اصلی مدیران بلند پایه است.
• معطوف به آینده بوده و به هدفهای بلند مدت سازمان مربوط است: به این می اندیشد که در افق زمانی مشخص شده سازمان چه خواهد شد و برای گرفتن این نتایج چه کارهایی را باید انجام داد.
• مدیریت استراتژیک سازمان ره به صورت یک سیستم باز می نگرد: سازمان ها با محیطی که در آن قرار دارند در داخل هم بستگی و تعامل می باشند. در محیط هر تغییری صورت می گیرد سازمان نیز از آن تأثیر خواهد پذیرفت. بدین سبب مدیریت استرتژیک محیط را از نزدیک تعقیب می کند.
• مدیریت استراتژیک مدیران رده پایین را راهنمایی می کند: به عبارت دیگر مدیریت استراتژیک اهداف، تصمیم و فعالیت هایی را که مشخص می کند در داخل سازمان تا پایین ترین سطوح برای هر کس نقطه شروع حرکت را تعیین می کند.
رشته مدیریت استراتژیک از گرایش های رشته مدیریت می باشد
تأثیر مدیریت استراتژیک بر عملکرد کدامند؟
تحقیقات نشان داده است که عملکرد سازمان هایی که به مدیریت استراتژیک می پردازند بیشتر و بالاتر از دیگر سازمان هاست. دست یابی به یک حلقه ارتباط مناسب بین محیط یک سازمان و استراتژی، ساختار و فرآیندهای آن سازمان، آثار مثبتی بر عملکرد آن دارد. برای اثربخش و مؤثر بودن، همیشه لازم نیست که مدیریت در قالب فرآیندی رسمی به اجرا درآید.
شرکت های کوچک، در عمل، ممکن است به شکل غیر رسمی و به طور نامرتب برنامه ریزی کنند. مدیر عامل و گروهی از مدیران ارشد ممکن است به طور اتفاقی دور هم جمع شوند تا به حل مسائل استراتژیک بپردازند و قدم های بعدی را برنامه ریزی کنند.
نحوه تکامل مدیریت استراتژیک چگونه است؟
مدیریت استراتژیک طی چهار مرحله تکامل می یابد:
مرحله ۱: برنامه ریزی مالی اساسی: با هدف اهمال کنترل عملیاتی بهتر از طریق تلاش برای تأمین بودجه ها.
مرحه ۲: برنامه ریزی مبتنی بر پیش بینی: با هدف برنامه ریزی مؤثرتر به منظور کمک به رشد سازمان از طریق تلاش برای پیش بینی آینده فراتر از سال بعد.
مرحله ۳: برنامه ریزی با تأکید بر محیط خارجی سازمان (برنامه ریزی استراتژیک ): برای مدیران استراتژی با هدف تأمین خواسته ها، نیازها و سلایق بازارها و موفقیت در رقابت از طریق تلاش برای جا انداختن و اعمال تفکر استراتژیک.
مرحله ۴: مدیریت استراتژیک: با هدف کسب مزیت رقابتی و آینده ای موفق از طریق مدیریت تمام.
واحدهای درسی رشته مدیریت استراتژیک در دانشگاه:
مدیریت سازمانهای پیچیده
تحلیل رفتاری و مدیریت منابع انسانی
مدیریت مالی و اقتصاد
مدیریت تکنولوژی و اقتصاد
مدیریت طرحهای توسعه
بازرگانی بین الملل
سیستمهای اطلاعات مدیریت
مهارتهای عمومی مدیریت
مسائل جاری مدیریت
برنامه ریزی استراتژیک
تحلیل محیط داخلی و بین الملل
تحلیلی از استراتژیهای سازمانهای موفق و نا موفق
مدیریت تحول و اجرای برنامه های استراتژیک
آینده شغلی رشته مدیریت استراتژیک :
دورهی کارشناسى ارشد مدیریت اجرایى به منظور پرورش کادر مدیریت اجرایى بنگاه هاى تولیدى و خدماتى خصوصى، تعاونى و دولتى و نیز تأمین مدیر و استراتژیست براى طرح هاى بزرگ عمرانى، طراحى و ایجاد شده است. اما تحقق این امر در ابتدا وابسته به مهارت های جانبی و عملی دانش آموختگان دارد لذا همانطور که در سر لوحه این رشته نام اجرایی نهاده اند، لازم است دانشجویان نسبت به کسب تجربه و مهارتهای ارتباطی و کاری موثر من جمله زبان، ICDL ، Ms Project و . کوشا باشند و صرف مدرک فارغ التحصیلان این رشته را مجری نخواهد ساخت.
برای تحصیل در رشته مدیریت استراتژیک چه چیزهایی مورد نیاز است؟